مشاوره خانواده مشاوره خانواده .

مشاوره خانواده

انگيزه به چه معناست

انگيزه چيست

اگر بگوييم چون در زندگي مشكل هست ديگر نمي توان به زندگي اميدوار بود، حرف درستي نيست. زيرا اگر بدين شكل به زندگي بنگريم پس قطعا نبايد در دنيا هيج فرد اميدوار و باانگيزه اي وجود داشته باشد. هيچ اختراعي نبايد در دنيا صورت مي گرفت؛ زيرا تا فرد به كوچكترين مشكلي در كار بر مي خورد انگيزه و اميد خود را از دست مي داد. يا هيچ فوتباليست معروفي نبايد وجود مي داشت زيرا اگر توپش وارد دروازه نمي شد نااميد و بي انگيزه مي شد و فوتبال را كنار مي گذاشت.

فكر مي كنيد علي دايي چند گل ملي زده است؟ او با ۱۰۹ گل ملي بهترين گلزن ملي دنياست و اقاي گل جهان است. اما آيا تمام شوت هايش وارد دروازه و تبديل به گل شده است؟ علي دايي از وقتي فوتبال را شروع كرده هزاران گل نزده دارد. هزاران شوت دارد كه به تيرك دروازه خورده و هزاران شكست داشته اما ما فقط پيروزي ها و گل هايش را ديده ايم. اگر او از همان ابتدا با يك شكست كوچك فوتبال را كنار مي گذاشت آيا الان به اين موفقيت مي رسيد؟

انگيزه چيست ؟ افراد بسياري هستند كه در زندگي موفق نيستند، نه بخاطر اينكه استعداد، مهارت يا توانايي ندارند، بلكه بخاطر اينكه انگيزه كافي ندارند و خيلي زود خسته مي شوند و به بهانه هاي مختلف كاري كه انجام مي دهند را رها مي كنند.

يقينا داشتن اميد در شرايط سخت زندگي كار آسان و راحتي نيست. بي شك بزرگترين هنر هر انساني اميدوار بودن در شرايط سخت و دشوار زندگي است.

انگيزه اي براي زندگي ندارم

در اين مقاله مي خواهم شما را با ۳ تكنيك فوق العاده مهم ايجاد انگيزه براي زندگي آشنا كنم كه اگر آنها را به كار بگيريد چراغ انگيزه در شما هيچگاه خاموش نخواهد شد.

ايجاد انگيزه براي زندگي

۱- تكنيك اول ايجاد انگيزه براي زندگي : داشتن علاقه و اشتياق به كارهايي كه انجام مي دهيد.

يكي از نكات مهم كه بايد براي ايجاد و حفظ انگيزه به آن توجه بسياري داشت انجام كارهايي است كه به آن اشتياق و علاقه داريد. اگر در مورد كار و مسيري كه در زندگيتان طي مي كنيد شور و اشتياق فوق‌العاده‌اي داشته باشيد، هميشه براي انجام كارهايتان باانگيزه خواهيد بود و براي انجام مسئوليت‌ها و تكميل وظايفتان هر كاري كه از دستتان برمي‌آيد را انجام خواهيد داد.

شما نبايد صبح ها افسرده و بي ميل از خواب بلند شويد. نبايد فردي هميشه خسته و اخمو باشيد و از كارهايي كه در طول روز مي كنيد نفرت داشته باشيد. شما نبايد تمام انرژي خود را صرف تحمل كردن رئيس و ديگر اطرافيانتان بكنيد. شما نبايد هر روز جمله «اين زندگي كردن نيست» را با خود تكرار كنيد.

شما بايد خوشحال باشيد كه باز صبح شده است. اشتياق و علاقه تان هر چيزي كه باشد، سرگرم آن شدن به شما انرژي مي­دهد و با انگيزه بيشتري هدفتان را دنبال كنيد. كاري كه برايتان مثل تفريح و سرگرمي است دوست داريد ساعت ها برايش وقت بگذاريد.

يك بار توماس اديسون گفت: من در تمام عمرم يك روز كاري هم نداشتم، همه اش تفريح و لذت بود. خيلي از انسانهاي موفق هم شبيه او هستند. براي همين اگر دنبال روياهايتان برويد، بقيه چيزها همگي سرجاي خودشان قرار مي گيرند. شايد وقتش رسيده كه بالاخره انتخاب كنيد؟
چگونه انگيزه خود را از دست ندهيم

بياييد براي لحظه اي به زندگيتان نگاه كنيد. براي داشتن انگيزه در زندگي بايد هدفي را دنبال كنيد كه به آن علاقه مند باشيد شما بايد با علاقه كار كنيد. اگر كار روزمره تان شما را خسته كرده و هيچ علاقه اي به آن نداريد، وقتش است كه دنبال كاري برويد كه دوست داريد.

هيچكس نمي داند تا كي زنده است، پس چرا بايد در زندگي كارهايي را انجام دهيم كه از آن لذت نمي بريم؟

ايجاد انگيزه در زندگي

۲- تكنيك دوم ايجاد انگيزه براي زندگي : يك مجله موفقيت براي خود درست كنيد.

يكي ديگر از راه هاي ايجاد انگيزه براي زندگي در نظر گرفتن موفقيت هاي هر چند كوچك و لذت بردن از آنهاست. يك دفتر تهيه كنيد و تمام موفقيت هاي قبلي زندگيتان، موفقيت هايي كه بعداً به آن دست پيدا مي كنيد و شادي هاي زندگيتان را در آن ثبت كنيد. گاهي وقت بگذاريد و نوشته هايتان را بخوانيد، اين مي تواند منبع انگيزه خوبي براي شما باشد.

۳- تكنيك سوم ايجاد انگيزه براي زندگي : به دنبال الگوي موفق باشيد تا انگيزه تان چند برابر شود.

هر رويايي كه در سر داريد احتمال اينكه افراد موفق در آن زمينه وجود داشته باشند زياد است. پس به دنبال افرادي باشيد كاري را كه مي خواهيد انجام دهيد را قبلا انجام دادند. اگر در اطرافتان نيست بدنبال آن در كتابها، فيلم هاي آموزشي و يا وب سايت هاي شخصي بگرديد و از اشتباهات، شكست ها و پيروزي هاي آنها استفاده كنيد.

اينكه ديگران هم همين راه را رفته باشند و به موفقيت رسيده باشند به شما انگيزه زيادي مي دهد. مثلاً فردي تعريف مي كرد همسرم به بيماري سرطان مبتلا شد. با اينكه در ابتدا از لحاظ روحي ضربه شديد خورد اما بعد از مدتي گفت: «من فلاني را كه قبلاً سرطان داشت اما الان خوب شده تجسم مي كنم. او توانست از پس اين بيماري بر بيايد بنابراين من هم مي توانم.» او با اين روش انگيزه و اميد خود را براي مبارزه با بيماري اش چندين برابر كرد.

چرا انگيزه ندارم ؟ افرادي زيادي براي مشاوره به من مراجعه مي كنند و ميگويند: چرا انگيزه ندارم ؟
چگونه انگيزه خود را قوي كنيم

علي ۲۳ سال داشت و به تازگي از دانشگاه فارغ التحصيل شده بود. او مي گفت نمي دانم چرا ميل و انگيزه اي براي زندگي و يافتن شغل مناسب ندارم. سحر ۳۰ ساله هم مدتي بود كه مي خواست لاغر كند اما مي گفت ديگر حوصله و انگيزه رژيم گرفتن را ندارم و افراد بسياري كه هر كدام از بي انگيزگي در زندگي شكايت داشتند.

چرا انگيزه ندارم

وجود انگيزه و عدم انگيزه در زندگي از چه عواملي نشات مي گيرد:

۱- عامل اول بي انگيزگي در زندگي : انسان‌ها در برابر اين موضوع كه رويدادهاي زندگي تحت كنترل آنهاست يا نه، به دو دسته تقسيم مي‌شوند.

گروه اول كساني هستند كه مي‌گويند مسئوليت‌ زندگي برعهده خودمان است و سرنوشت را خودمان مي سازيم.

گروه دوم برعكس اين افراد، باور دارند اتفاقاتي كه در زندگي پيش مي‌آيد، به آنها مربوط نيست و اين جبر روزگار است كه بر انها چيزي را تحميل مي كند. فردي كه احساس مي‌كند رويدادها و اتفاقات را نمي‌تواند كنترل كند، باور دارد سعي و تلاشش هم بيهوده است.

مثلا دانش‌آموزي كه فكر مي‌كند هر چقدر درس بخواند باز هم معلم به او نمره كم مي‌دهد براي درس خواندن بي انگيزه مي شود. يا كارمندي كه باور دارد، مدير با او سر لج دارد و به كارهايش بها نمي دهد، دست از سعي و تلاش برمي‌دارد و ديگر شور و شوقي براي ادامه كار ندارد.
چگونه به خودمان انگيزه بدهيم

چرا بي انگيزه ام

۲- عامل دوم : گرفتن تصميم هاي زياد نيز از علل بي انگيزگي محسوب مي شود.

اهميتي ندارد كه چقدر منطقي و روشنفكر باشيد، شما نمي توانيد مدام و پشت سر هم تصميم بگيريد. در اين وضعيت هر چه انتخاب هاي پيش روي شما بيشتر باشد، انجام آنها توسط مغز مشكل تر مي شود و گاهي مغز به دنبال يك راه فرار (در رفتن از زير كار) خواهد گشت چيزي كه آن را بي ميلي براي انجام كار مي دانيد.

خستگي از تصميم گيري فقط با تصميم هاي بزرگ پيش نمي آيد. تعداد زيادي تصميم كوچك هم مي توانند به مرور چنين خستگي اي ايجاد كنند. پس اگر انتخاب هايتان را مديريت نكنيد، حال اين انتخاب ها كوچك باشند يا بزرگ، به مرور دچار اين خستگي و بي انگيزگي خواهيد شد.

۳- عامل سوم چرا من انگيزه ندارم : طرد شدن از سوي ديگران مي تواند انگيزه را نابود كند.

زماني كه شما طرد مي شويد يا حرف هاي شما پذيرفته نمي شود، تمايل به تلاشتان را از دست مي دهيد. زيرا فكر مي كنيد كه ديگر هيچ كسي به تلاش شما اهميت نمي دهد. واضح است كه عدم پذيرش شما توسط يك يا چند نفر، اتفاق مهمي نيست و به معني طرد شدن از كل انسان ها نيست، اما اثري كه روي شما مي گذارد ممكن است به همان اندازه بزرگ باشد.

زندگي بالا و پايين هاي بسيار دارد اگر ياد نگيريد كه چگونه انگيزه و اميد خود را حفظ كنيد هر زمان كه اتفاق ناخوشايندي برايتان بيفتد، شديداً احساس ناخوشنودي خواهيد كرد.

چطور انگيزه پيدا كنيم شايد شما هم جزء آن دسته از افرادي باشيد كه با خود مي گوييد: هدف دارم ولي انگيزه ندارم يعني اهدافي در زندگي داريد و روياهايي را در سر مي پرورانيد اما هنوز براي رسيدن به آنها قدمي برنداشته ايد و اين ذهنيت را داريد كه روياهايتان نمي تواند رنگ واقعيت بگيرد.

آيا هدف خود را دست نيافتي مي بينند. و نور اميد و انگيزه در دلتان كمرنگ شده است؟ اگر مي خواهيد جزء افرادي نباشيد كه با حسرت به گذشته خود نگاه مي كنند مقاله « هدف دارم ولي انگيزه ندارم » را با دقت بخوانيد.

همه ما در زندگي خود اهدافي داريم كه دلمان مي خواهد به آنها برسيم. براي رسيدن به هدف بايد تلاش كرد. اين تلاش نيازمند وجود انگيزه است. اما چگونه براي خود ايجاد انگيزه كنيد؟ مهم ترين عوامل ايجاد انگيزه در زندگي چيست؟

شايد پيش خود بگوييد: بسياري ازمواقع پيش آمده براي انجام كاري بي نهايت هيجان زده بوده ام اما پس از گذشت زمان كم كم از شدت شور و هيجانم كاسته شده است و انرژي و انگيزه خود را از دست مي دهم و آن را نيمه كاره رها مي كنم.

هدف دارم ولي انگيزه ندارم

بايد بگويم اين مشكل همه افراد است. اما براي اين منظور راهكار هايي وجود دارد كه مي توان انگيزه و اميد را تا پايان كار حفظ كرد. يكي از راهكارها براي شما كه مي گوييد هدف دارم ولي انگيزه ندارم اين است:

راهكار: اگر هدف بزرگي در زندگي داريد آن را به هدفهاي كوچكتر بشكنيد.

اگر به كارهاي بزرگ و به ظاهر غير ممكن فكر مي كنيد تمام انگيزه خود را از بين مي بريد.دلايل بي انگيزگي در زندگي  به جاي غرق شدن در اين افكار و اينكه اجازه دهيد خواسته هايتان همانطور دور بمانند، بلند شويد و وظايف خود را به كارهاي كوچك تر و دست يافتني تر تقسيم كنيد. يعني هدف بلند مدت خود را به چندين هدف كوتاه مدت تقسيم كنيد. اينطوري با يك به يك انجام دادن كارها احساس موفقيت مي كنيد.

اگر مي ترسيد يك كار بزرگ را شروع كنيد يا نمي خواهيد انگيزه و انرژي خود را در هنگام انجام آن از دست بدهيد، حتماً آن را به كارهاي كوچكتر تقسيم كنيد. كارهاي كوچكتر باعث مي شود كه از لحاظ رواني راحت تر بتوانيد به خواسته تان نزديك شويد و آن را شروع كنيد. زيرا با انجام هر يك از اين تكه ها و تمام كردن آنها، حس موفقيت به شما دست مي دهد و انگيزه شما براي انجام بقيه بالاتر مي رود.

هدف دارم ولي انگيزه ندارم چه كنم ؟ بر فرض اگر هدف شما اينست كه تا ۵ سال ديگر آرايشگر ماهري شويد براي رسيدن به اين هدف بايد چه كنيد؟ چه استراتژي ها و چه برنامه هاي كوچك و بزرگي بايد بريزيد؟

مثلاً پرس و جو كرديد و فهميديد بهتر است براي آرايشگري ابتدا به مدت يك سال در آموزشگاه، دهنده مدرك ديپلم آرايشگري فني حرفه اي ثبت نام كنيد و ابتدا آرايشگري را به صورت اصولي و كلي بياموزيد. پس هدف كوچكتر شما مي شود يادگيري آرايشگري به صورت كلي. سال بعد در حوزه هاي تخصصي و مورد علاقه خود دوره برويد. مثلاً ۶ ماه دوره كوتاهي مو برويد. بعد از آن ۶ ماه ديگر دوره رنگ و مش مو و البته حداقل به مدت يك سال در آرايشگري شاگردي كنيد تا مهارت ها و نكات ريز را بياموزيد.

شما بايد بدانيد قدم هاي بعدي براي رسيدن به هدف بزرگتان چيست و برايش برنامه ريزي مالي و زماني بكنيد. اگر كارها را مرحله به مرحله انجام دهيد، مي توانيد بزرگ ترين و پيچيده ترين كارها را به انجام برسانيد.

هدف دارم انگيره ندارم . البته نكته فراموش نكنيد هر هفته يا هر ماه پيشرفت خود را چك كنيد. هر هدف كوچك و كوتاه مدتي را كه با موفقيت پشت سر مي گذاريد خود را يك گام به هدف اصلي نزديكتر ببينيد. هر كسي دوست دارد بداند كه هر روز چقدر به هدف و خواسته هايش در زندگي نزديكتر مي شود. اگر ببينيد كه در مسير درست هستيد و هر بار پيشرفت قابل ملاحظه اي مي كنيد، انگيزه شما بيشتر مي شود؛ اما اگر ببينيد در رسيدن به هدف تعلل مي كنيد، اين تلنگري به شماست تا دوباره به مسير اصلي برگرديد.

در اين مقاله مي خواهم يكي از مهم ترين راههاي ايجاد انگيزه در خود را به شما آموزش دهم.

قبل از اينكه راههاي ايجاد انگيزه را به شما بگويم به اين سوال پاسخ دهيد: چگونه مي توانيد در حفظ انگيزه تان موفق باشيد اگر شما هنوز نمي دانيد كه به كجا قرار است برويد؟

براي روشن شدن نور انگيزه، افزايش اميد و ايجاد تغييرات مثبت در زندگيتان اين است كه ببينيد واقعا چه مي خواهيد؟

دوست داريد به چه آرزوهايي در زندگيتان دست يابيد؟ به كجا برسيد؟ چه چيزهايي باعث مي شود صبح ها زودتر از خواب بلند شويد و شب ها ديرتر به رختخواب برويد؟

هدف زندگي خود را دريابيد.

بعضي افراد در انتخاب اهدافشان اشتباه مي كنند و يك عمر حسرت مي خورند، چرا كاري كه دوست داشتند و در آن استعداد داشتند را دنبال نكردند؟ چرا به خاطر چشم و هم چشمي فلان كار را شروع كردند در صورتي كه اصلاً آن را دوست نداشتند و يك عمر بي رغبت و بي انگيزه زندگي كردند؟

راههاي ايجاد انگيزه

هدفي كه هوشمندانه انتخاب شده باشد و شما واقعا از ته دل بخواهيد به آن دست يابيد به شما كمك مي كند تا هر كاري را كه لازم است انجام دهيد تا جايي كه سماجت و قدرت اراده شما براي ديگران شگفت انگيز و مثال زدني خواهد بود و آنقدر توانمند خواهيد شد تا به هدفتان هر چند با مشكلات فراوان دست يابيد.

آنچه كه در اين ميان بسيار اهميت دارد اين است كه اهدافتان را خود بر اساس علايق و استعدادهايتان انتخاب كنيد، بدون اينكه به اعضاي خانواده و دوستانتان اجازه دهيد بر شما تاثير بگذارند. اهدافي كه اطرافيان به شما تحميل مي كنند هيچ تاثيري در ايجاد انگيزه شما ندارند.

راههاي ايجاد انگيزه در زندگي : مراجعه كننده اي داشتم كه تعريف مي كرد: «اصلاً اهل درس و دانشگاه نبودم از همان دوران نوجواني به كار آرايشگري علاقه فراوان داشتم. اما پدرم قبلاً رئيس بانك بود و دوست داشت من هم يك كار دولتي داشته باشم و شديداً مخالف اين بود كه كار آرايشگري را دنبال كنم.

علي رغم ميل باطني ام حسابداري خواندم و به سفارش يكي از دوستان پدرم در اداره اي مشغول به كار شدم. هر كس مرا مي بيند مي گويد: خوش به حالت كه فلان جا سر كار مي روي. اما من هيچ انگيزه اي براي رفتن به سر كار ندارم. خدا خدا مي كنم چند روز تعطيلي شود و سر كار نروم. از جلوي مغازه هاي آرايشگري كه رد مي شوم با حسرت نگاه مي كنم و آرزو مي كنم كاش من به جاي صاحب آن بودم.»

راه هاي افزايش انگيزه

اي عزيزي كه مي گويي بي انگيزه هستم مي خواهم توصيه اي در خصوص ايجاد انگيزه به شما بكنم:

اگر به كاري كه انجام مي دهيد علاقه اي نداشته باشيد و در راستاي استعدادهايتان نباشد حتي اگر اول كار را با شور و شوق شروع كنيد مطمئنا بعد از مدتي با كوچكترين مشكلي انگيز و رغبت خود را از دست مي دهيد. پس به دنبال هدفي برويد كه دلتان آنجاست. راهي را پيدا كنيد كه به زندگيتان معنا و مفهوم دهد. وقتي چيزي پيدا كرديد كه برايش زندگي كنيد، مطمئناً بهتر زندگي خواهيد كرد. معناي زندگي شما چيزي است كه خودتان تعيين مي كنيد.

اگر تا به حال مسير را اشتباه مي آمديد هم اكنون تصميم به تغيير آن بگيريد. اگر از شغل فعلي خود ناراضي هستيد آن را عوض كنيد. اگر ادامه تحصيل را دوست داريد هم اكنون اقدام كنيد. هر موفقيتي با يك تصميم و يك تغيير آغاز مي شود. اگر تا به حال با دقت به اين موضوع نگاه نكرده بود از امروز حتماً به آن توجه كنيد. اين خود شما هستيد كه سرنوشت زندگيتان را تعيين مي كنيد.


برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۲ آبان ۱۳۹۶ساعت: ۱۲:۲۵:۰۵ توسط:afsaneh موضوع:

هدف به چه معناست

هدف چيست ؟

هدف چيست ؟ داشتن هدف در زندگي چقدر مهم است؟ يك هدف چه ويژگي هايي دارد؟ تفاوت هدف با آروز چيست؟ يك هدف بايد چه ويژگي هايي داشته باشد؟ چرا بعضي ها هدف ندارند؟ چگونه مي‌ توانيد هدفي را انتخاب كنيد؟ بعد از آنكه هدف خود را انتخاب كرديد، در ارتباط با آن بايد چه كارهايي را انجام دهيد؟ و… سوالات بي شماري كه قصد دارم در اين مقاله و مقالات بعدي به آن بپردازم تا شما دوستان عزيز بتوانيد هدف خود را در زندگي مشخص كنيد و به آنچه مي خواهيد برسيد.

هدف چيست ؟

تعريف هدف : هدف خواسته دقيق و روشن و وضعيتي است كه مي ‌خواهيد در آينده داشته باشيد كه مدام ذهن شما را براي رسيدن به آن درگير خود مي كند. هدف، همان خواسته اي ‌است كه مي‌خواهيد به آن برسيد يعني رسيدن به آن‌ چه مي خواهيد و مي ‌توانيد باشيد. هدف همان تصاوير خوبي ‌است كه در ذهن، از خود و زندگي آينده خود ساخته‌ايد. هدف همان نتيجه اي ‌است كه در اثر برنامه ريزي، تلاش و پشتكار شما به دست مي ‌آيد. رسيدن به هدف يعني واقعيت بخشيدن به روياها.

اگر شما وارد يك آژانس هواپيمايي شويد و از آنها بخواهيد براي شما بليط صادر كنند اما مقصد را ندانيد هيچ گاه اين كار را نمي كنند چون مقصد و هدف شما مشخص نيست هدف بايد دقيقاً مشخص باشد كه شما در چه تاريخي به چه كشوري مي خواهيد سفر كنيد.

چرا داشتن هدف در زندگي اين قدر مهم است؟

داشتن هدف ضروري است چون حركت بدون هدف معنايي ندارد. اگر هدف نداشته باشيد مگر مهم است به كدام سمت برويد. اصلاً چرا بايد بدون هدف حركت كنيد؟ وقتي هدف نداريد در چه راهي قدم خواهيد گذاشت؟ مگر فرقي هم مي‌ كند كه در چه راهي قدم بگذاريد؟ اگر هدف نداشته باشيد تمام عمرتان را صرف رويا‌پرداز‌ي‌ هاي بيهوده خواهيد كرد.

شما بايد به اين سوالات مهم در زندگيتان جواب دهيد: هدف من چيست؟ من چه اهداف كوچك و بزرگي در زندگي دارم؟ به كدام يك از هدف هايم رسيدم و به كدام نرسيده ام؟ چرا به بعضي هدف هايم نرسيده ام؟ آيا به خاطر سهل انگاري من بوده است؟ چگونه به اهدافم در آينده برسم؟ چگونه برنامه ريزي كنم؟ و …

يك كشتي را در دريا در نظر بگيريد اگر اين كشتي مقصد مشخصي داشته باشد و بداند به كدام سمت مي خواهد برود دقيقاً به همان سمتي كه مي خواهد، حركت مي كند. حتي اگر بادهايي مخالف جهت حركت آن بوزند كشتي همچنان به راه خود ادامه مي دهد، چرا؟ زيرا مقصد از قبل مشخص است. اما اگر يك كشتي بدون مقصد خاصي در دريا به راه بيفتد بادها آن را به هر سمتي و سويي كه بخواهند مي كشانند و اختيار كشتي به دست بادهاي دريا مي افتند.

اين مثال در مورد آدم ها هم همين طور است. خيلي افراد بدون هيچ هدفي زندگي مي كنند و اگر از آنها بپرسيد برنامه فردايشان چيست، مي گويند: نمي دانم، حالا تا فردا خدا بزرگه، اصلاً تا فردا كي مرده كي زنده. يا اگر بپرسيد بعد از اتمام تحصيلات مي خواهيد چكاري را شروع كنيد مي گويند: هر كاري پيش بياد، بايد ببينم چي ميشه.

عزيزان اين را بدانيد اگر نتوانيد وضعيت خود را در آينده مشخص كنيد،‌ ناچار محيط اطرافتان، وضعيت را به شما تحميل مي‌ كند و مثل كشتي بدون مقصدي مي شويد كه در درياي پر تلاطم اختيارش به دست بادهاي موافق و مخالف مي افتد پس چه بهتر كه بدانيم هدف ما چيست ؟

هدف خود را معلوم كنيم و به سمتش در حركت باشيم. داشتن اهداف دقيق، روشن و از پيش تعيين شده براي رسيدن به موفقيت ضروري است.

طبق تحقيقات دانشگاه استنفورد ، ۹۷ درصد مردم جهان در زندگي خود هدف مشخص و روشني ندارند و تنها ۳ درصد از مردم مي دانند كه دقيقاً از زندگي چه مي خواهند. درنتيجه زندگي آنها هيچ معنا و مفهوم واقعي ندارد و با حس عدم قطعيت درمورد آينده همراه است. اصولاً همه مردم كار و فعاليت مي كنند اما نمي دانند هدف چيست ؟ زماني كه از آنها بپرسيد كه از زندگي چه مي خواهند و يا هدف آنها در زندگي چيست جواب اكثرشان اين است كه «اِ اِ اِ نمي دونم» يا «بايد راجع بهش فكر كنم» اين افراد هرگز به جايگاهي كه بايد برسند و لياقتش را دارند نمي رسند.

واقعيت اين است كه بيشتر مردم هدف زندگي خودشان را نمي دانند. به همين دليل زندگيشان با شانس و تصادف پيش مي رود، به چيزهايي مي رسند كه برايشان اتفاق بيفتد به جاي اينكه خودشان آن اتفاق ها را ايجاد كنند.

تعيين هدف به افراد كمك مي كند مطمئن شوند اعمالي كه روزانه انجام مي دهند به آنچه كه نهايتاً در زندگي خود مي خواهند منتهي مي شود. اين باعث مي شود بتوانند سرنوشت زندگيشان را خود رقم بزنند.

فوايد داشتن هدف چيست

در اين مقاله مي خواهم چند كلمه اي در مورد فوايد داشتن هدف در زندگي و اينكه چگونه هدف داشته باشيم با شما صحبت كنم. دوستان شما از كدام تيپ آدم ها هستيد از آنهايي كه در زندگي هدف مشخصي دارند يا از آنهايي كه هر كاري را بدون هدف و هر چه پيش آيد خوش آيد انجام مي دهند هستيد. ويژگي مشترك تمام انسان هاي موفق داشتن هدف هايي مشخص و روشن بوده است. در واقع چيزي كه افراد را از يكديگر متمايز مي كند در نگاه اول داشتن يا نداشتن هدف است.

و اما چگونه هدف داشته باشيم ؟ داشتن هدف چه ضرورتي دارد؟ چگونه مي توان هدفي را تعيين كنيم؟ بعد از آنكه هدف خودرا انتخاب كرديم، درارتباط با آن لازم است چه كارهايي انجام دهيم؟  اگر نتوانيم وضعيت خود را در آينده تعيين كنيم، به ناچارمحيط پيرامون، وضعيتي را به ما تحميل مي كند. براي همين است افرادي كه هدف ندارند نمي دانند كه به كدام جهت بروند و به ناچارهر آنچه كه برايشان پيش مي آيد را بايد بپذيرند.

فوايد داشتن هدف :

  • داشتن هدف به انسان اعتماد به نفس، انگيزه وعشق به زندگي مي دهد.
  • انسان هدفمند پويا و فعال است و كمتر به دنبال افكار منفي است.
  • با داشتن هدف است كه انسانها مي توانند به جاهاي بزرگ برسند.
  • يكي از رموز موفقيت انسان داشتن هدف در زندگي است. داشتن هدف است كه انسان هاي بزرگ را از ديگران متمايز مي كند و گرنه هيچ انسان موفقي از ابتدا موفق به دنيا نيامده است.

شما چگونه هستيد؟ آيا در زندگي هدف داريد؟ آيا براي آينده خود برنامه ريزي كرده ايد؟ آيا نقشه زندگي خود را ترسيم كرده ايد؟ آيا براي آينده خود رويايي در سرداريد؟

چگونه هدف داشته باشيم ؟

۱- هدف هاي خود را روي كاغذ بنويسيد.

همين امروز هدف هاي خود را مشخص كنيد و فكر كنيد دقيقاً چه مي ‌خواهيد. هدفتان را روي كاغذ بنويسيد و به ديوار اتاقتان بچسبانيد. قطعاً هر گاه به آن نگاه ‌كنيد انرژي بيش‌ تري را براي رسيدن به هدف خود صرف مي كنيد. با داشتن هدف مكتوب و برنامه‌ اي منظم، كارايي شما بيشتر از كسي خواهد بود كه تنها هدف‌ هايش را در ذهن نگه مي ‌دارد.

بنابراين ابتدا تمام خواسته هاي خود را روي كاغذ بنويسيد. سپس يكي يكي اين اهداف را از جهت مفيد بودن ارزش گذاري كنيد. از خود درباره تك تك خواسته هايتان پرسيد، آيا اين هدف براي من و زندگي من لازم است؟ آيا به اندازه كافي مفيد و باارزش است؟ آيا هدفي ضروري تر از اين هدف نيست؟

۲ـ هدف كلي زندگي خود را با مطالعه، فكر، تحقيق و مشورت تعيين كنيد.

شما دوست داريد مردم چه تصويري از شما داشته باشند و به چه عنواني شما را بشناسند. شايد يافتن اين مورد كمي سخت باشد اما غير ممكن نيست. در اين راه تنها با كساني مشورت نماييد كه در مورد موضوع هدف متخصص باشند.

۳ـ در انتخاب هدف واقع بين و منطقي باشيد.

اهداف نبايد ناشي از توهم و خيال پردازي هاي زياد باشند كه رسيدن به آن ها غير ممكن باشد يعني اهدافي را انتخاب كنيد كه دستيابي به آنها شدني است. زندگي يك روياي شيرين نيست كه با تخيل به آن دست يابيد، بلكه واقعيتي است كه خيلي چيزها در آن محدود شده است. بنابراين هدفي داشته باشيد كه مي دانيد مي توانيد به آن برسيد.

۴- هدف بايد داراي تاريخ باشد.

يك مدت زمان مشخص براي رسيدن به هدف خود تعيين كنيد. اين كار باعث مي شود كه با تلاش بيشتري كارها را جلو ببريد و هدف خود را جدي تر ببينيد.

۵- براي رسيدن به هدف خود برنامه ريزي كنيد.

مسيرهايي را طراحي كنيد كه شما را به هدفتان مي رساند و براي اين كار حتماً از افراد مطمئن و راه بلد مشورت بگيريد.

اميدوارم در كارهايتان هدف مشخصي داشته باشيد و هر كاري را با برنامه اي از پيش تعيين شده انجام دهيد.

اهميت و ضرورت هدف گذاري در زندگي

مهمترين عامل براي رسيدن به موفقيت، تعيين دقيق اهداف است. هدف گذاري در زندگي مهمترين عامل حركت و خلق آينده است، هدف ها مسير زندگي و مقصد را روشن مي كنند. هدف گذاري در زندگي يعني ترسيم جاده اي براي مقصد. آنهايي كه رويايي در ذهن و هدفي بر روي كاغذ ندارند مقصدشان ناكجا آباد خواهد بود.

يكي از مهم ترين مهارتهايي كه بايد در خود تقويت كنيد، مهارت هدف گذاري در زندگي است.

هدف گذاري در زندگي يعني …

من كيستم؟

در حال حاضر كجا هستيم؟

به كجا مي خواهم بروم؟

چرا مي خواهم بروم؟

چگونه مي خواهم برسم؟

به چه چيزهايي براي رسيدن نياز دارم؟

چه زماني خواهم رسيد؟

و …

وقتي كه هدف ها مشخص شدند براي نحوه رسيدن به اهداف بايد طرح ها، برنامه ها و كليه فعاليت هايي كه منجر به تحقق اهداف مي شوند را تعيين كنيد.

مزاياي هدف گذاري در زندگي :

  • هدف گذاري در زندگي باعث ايجاد انگيزه و انرژي در شما مي شود.
  • هدف گذاري شرط لازم برنامه ريزي است، برنامه بدون هدف معني ندارد.
  • هدف گذاري به زندگيتان جهت و معنا مي دهد.
  • هدف گذاري باعث مي شود تمركزتان بر فعاليت هايتان بيشتر شود.
  • هدف گذاري امكان اندازه گيري پيشرفت و ارزيابي عمكرد را فراهم مي كند.
  • هدف گذاري باعث افزايش اعتماد به نفس شما مي شود.
  • هدف گذاري احتمال رسيدن به موفقيت را بيشتر مي كند.

توصيه هاي لازم براي هدف گذاري در زندگي

۱- فهرستي از تمامي اهدافي كه بايد به آنها برسيد را تهيه كنيد

۲- با توجه به اينكه همزمان نمي توان به همه اهداف تعيين شده رسيد اهداف خود را اولويت بندي كنيد.

۳- اولويت هاي مشخص شده را رعايت كنيد يعني ابتدا ازهدفي شروع كنيد كه اولويتش از همه بيشتر است .

۴- در صورت بزرگ بودن اهداف آنها را به هدف هاي كوچكتر تقسيم كنيد.

۵- فهرستي از كارهايي كه بايد براي رسيدن به هر هدف انجام دهيد را تهيه كنيد.

۶- يك فرم تعيين اهداف ماهانه تهيه كنيد و برنامه ريزي كنيد چه فعاليت هايي را بايد در جهت رسيدن به هدف خود در اين ماه انجام دهيد.

۷- يك فرم تعيين اهداف هفتگي تهيه كنيد. يعني هفته خود را با ليست كردن كارهاي مهم در جهت رسيدن به هدفتان شروع كنيد.

۸- يك فرم تعيين اهداف روزانه تهيه كنيد. يعني هر روز صبح مهمترين كارهايي كه بايد در جهت رسيدن به هدفتان در طول روز انجام دهيد را مشخص كنيد.

هر رويدادي در زندگي دو بار اتفاق مي افتد، يك بار در ذهن و خيال و بار ديگر در عمل. آينده شما بستگي به هدف هايي دارد كه هم اكنون انتخاب مي كنيد.

هدف در زندگي

گاهي اوقات شما انتخاب هدف و تلاش براي رسيدن به هدف در زندگي تان را به تعويق مي اندازيد. روزها پشت سر هم مي آيند و مي روند عمر گران مايه مي گذرد اما هيچ تغيير و تحولي در زندگي تان به وجود نمي آيد و با خود فكر مي كنيد امروز كه گذشت اما فردا چنين و چنان مي كنم. فردا هم مي آيد و مي رود باز مي گوييد فردا نه از شنبه، شنبه ها هم مي گذرند و آن فرصت هاي طلايي هرگز نمي رسند و غافل از اينكه كه امروز همان فردايي است كه ديروز در انتظارش بوديد.

به راستي دليل اين همه تعلل و سستي چيست؟

اگر هر روز صبح سرشار از انرژي و اميد از خواب بيدار نمي شويد به خاطر اين است كه شما در زندگي تان هدف نداريد. اين بي هدفي است كه تيشه بر ريشه فرصت هايي طلايي عمر ما مي زند و زمان را به هدر مي دهد.

آيا مي دانيد داشتن هدف در زندگي مي تواند چه تاثيرات مفيد و مثبتي برروي سلامت جسم و روح شما داشته باشد؟

۱- تاثيرات داشتن هدف در زندگي بر جسم انسان

تحقيقات نشان مي دهد داشتن هدف در زندگي مي تواند بر سلامتي و طول عمر تاثير بگذارد. دكتر كوهن و همكارانش با بررسي اطلاعات و مطالعه از مجموع ۱۳۷۰۰۰ مرد و زن، دريافتند افرادي كه حس هدفمندي كمتري دارد، احتمال بيشتري دارد كه دچار سكته‌ مغزي، حمله قلبي و يا بيماري‌هاي عروقي تصلب شرائين شوند. البته مزاياي زندگي هدفمند تنها به سلامت قلب محدود نمي‌ شود.

تحقيقات انجام شده در دانشكده‌ پزشكي دانشگاه Rush در شيكاگو اثبات مي‌كند كه زندگي هدفمند از ذهن نيز محافظت مي‌كند. دكتر پاتريكا اي بويلر، متخصص مغز و اعصاب مركز بيماري آلزايمر Rush معتقد است هدف هر آنچه كه باشد به مغز انعطاف‌پذيري مي‌ بخشد. داشتن هدف در زندگي ، مغز شما را در برابر بيماري ‌هايي مانند آلزايمر قوي ‌تر و مقاوم ‌تر مي‌ كند.

۲- تاثيرات داشتن هدف در زندگي بر روح و روان انسان

داشتن هدف به زندگي معنا مي دهد. داشتن هدف آرامش بخش زندگي است. براي داشتن آرامش در زندگي عوامل بسياري وجود دارند كه يكي از مهم ترين اين عوامل داشتن هدف در زندگي است. روشن و واضح بودن هدف زندگي يكي از عوامل مهم آرامش ، شاد زيستن و سلامتي رواني فرد است.

بسياري از سردرگمي ها و افسردگي ها در اثر اين است كه افراد هدف مشخص و روشني براي زندگي خود ندارند. اگر انسان نتواند هدف زندگي خود را بيابد زندگي براي او پوچ، بي هدف و بي معنا خواهد بود.

پيامبر اكرم (ص) فرمودند:

آن كس كه بداند از كجا آمده، در كجاست، و به كجا رهسپار مي شود، مشمول رحمت الهي خواهد شد.

علاوه بر تاثيراتي كه تعيين هدف بر سلامت جسم و روح دارد. تاثيرات شگفت آور ديگري در زندگي و آينده شما دارد كه در اين مقاله به گوشه اي از اين مزايا اشاره خواهيم كرد.

مزاياي داشتن هدف در زندگي :

  • داشتن هدف در زندگي ، باعث مي شود از تقليد كوركورانه و گم شدن در راهي كه مقصود شما نيست دوري كنيد.
  • هدف مسير و مقصد زندگي را تعيين و روشن مي كند و به شما اعتماد به نفس، انگيزه و عشق به زندگي مي دهند.
  • داشتن برنامه و هدف در زندگي ، حس حركت مي دهد و در شما انرژي مي آفريند.
  • با داشتن هدف در زندگي مي دانيد كه يك سال آينده ، پنج سال بعد و ده سال ديگر ، مي خواهيد در كجا و چه موقعيتي باشيد.
  • اگر شما براي خود هدف در زندگي تعيين كرده باشيد و چشم اندازي دقيق از آينده خود مد نظر داشته باشيد با تمركزي دقيق به سمت هدفتان حركت خواهيد كرد و دست از كارهاي بيهوده و وقت تلف كني خواهيد كشيد.
  • به تدريج نظم و برنامه ريزي ملكه ذهن شما مي شود و خيلي زود به موفقيت هاي باورنكردني خواهيد رسيد.

پس بياييد در هر سني كه هستيد و در هر مرحله و شرايطي كه هستيد نه با روياپردازي و آرزوهاي دور و دراز، بلكه با منطق و واقع بيني آنچه را كه دوست داريد به آن برسيد را مشخص كنيد و همه چيز را براي به دست آوردن هدف زندگي در نظر بگيريد و با توكل به خداوند، تلاش و پشتكار و براي داشتن فردايي بهتر شويم قدم برداريد.

چگونه هدف خود را پيدا كنيم و انگيزه خود را افزايش دهيم؟ يادتان مي آيد وقتي كوچكتر بوديد از شما مي پرسيدند: «وقتي بزرگ شدي مي خواهي چه كاره شوي؟». الآن چندين سال از آن زمانها گذشته، اما آيا واقعاً به آن جوابي كه قبلاً مي داديد رسيده ايد؟ يا مشغول به كار يا تحصيل در رشته اي هستيد كه با علايق و روحياتتان فاصله دارد؟

اگر نمي دانيد واقعا در زندگي تان چه مي خواهيد بدانيد كه تنها نيستيد. هزاران يا ميليون ها نفر سرگردان، هر روز بدون هدف زندگي مي كنند. اگر نمي خواهيد زندگي تان را بدون مقصود و هدف سپري كنيد مي توانيد از نكاتي كه در اين مقاله آمده براي پيدا كردن هدف هايي كه واقعا در زندگي مي خواهيد به آنها برسيد، استفاده كنيد.

ما در اينجا سوالاتي را مطرح كرديم تا شما با پاسخ به آنها بتوانيد به سوال « چگونه هدف خود را پيدا كنيم ؟» دست يابيد و هدف اصلي زندگي خود را پيدا كنيد. اين يك روش براي پيدا كردن هدف زندگي است. در اين روش بايد اين دو سوال اساسي را از خود بپرسيد:

۱) من كه هستم؟

۲) مي خواهم چه كار كنم و به كجا برسم؟

چگونه هدف خود را پيدا كنيم ؟

۱- من كه هستم؟ (كشف من واقعي)

براي  بررسي شخصيت و استعداد هاي خود به اين سوالات پاسخ دهيد:

استعدادها و توانايي هاي شما در چه زمينه هايي بيشتر است؟

نقاط قوت و نقاط ضعف شما كجاهاست؟

چه فعاليت هايي بيشترين حس رضايت را به شما مي دهد؟

چه زماني از هميشه خلاق تر بوده ايد؟

چه كاري را به بهترين نحو به پايان رسانديد؟

چه وقت اطرافيان شما را موفق ترين دانسته اند؟

چه زماني از كارتان بيشترين لذت را برده ايد؟

چه كاري را قلباً دوست داريد انجام دهيد؟

وقتي شخصيت خود را بررسي كرديد متوجه خواهيد شد كه چه كسي با چه توانايي ها و خصوصياتي هستيد. حال با در دست داشتن اين اطلاعات شروع كنيد و يك صفحه راجع به خودتان بنويسيد و خودتان را در چند جمله توضيح دهيد. اين مرحله قدم بزرگي در شناخت از خود است.

۲- مي خواهم چه كار كنم و به كجا برسم؟

حال كه مي دانيد كه هستيد قدم بعدي پاسخ به اين سوال است كه مي خواهيد چكار كنيد؟

براي اين كار ابتدا فكر كنيد يك نفر با علايق، استعداد ها، توانايي ها و امكانات شما در چه كارهايي موفق خواهد بود؟ پيدا كنيد چه خواسته اي داريد. بنشينيد و كاملا فكر كنيد كه واقعا چه خواسته و هدف هايي در زندگي داريد، دوست داريد به چه چيزهايي دست يابيد و براي پيدا كردن هدف زندگي خود به اين سوالات پاسخ دهيد:

از چه كارهايي متنفريد، دوست نداريد انجام دهيد و شما را ناراحت مي كند؟

عاشق چه كارهايي هستيد، از چه كارهايي لذت مي بريد و شادتان مي كند؟

آيا از موقعيتي كه هستيد احساس رضايت مي كنيد؟

در صورت نارضايتي چه كاري براي تغيير مسير مي توانيد انجام دهيد؟

در زمانهاي آزاد و بيكاري خود چكار مي كنيد؟

اگر زمان و پول كافي داشتيد چكار مي كرديد؟

آيا به دنبال پول هستيد يا به غير از پول دنبال چه چيزهاي ديگري هستيد؟

با چه افرادي دوست داريد كار كنيد؟

وقتي به هدف مورد نظر خود برسيد چه چيزي هايي به دست مي آوريد و چه چيزهايي را از دست مي دهيد؟

احساستان در زمان انجام كار مورد نظر چيست؟

اگر به هدفتان برسيد، چه احساسي پيدا مي كنيد. آيا احساس شادي و آسودگي خيال مي كنيد؟

جمع ‌بندي اين پاسخ‌ ها به شما در شناسايي و پيدا كردن هدف ها كمك خواهند كرد. تنها كافي است به دقت به پاسخ ‌هاي خود توجه كنيد. خواهيد ديد كه اهداف شما در درون اين پاسخ ‌ها نهفته است.

خب … منتظر چه هستيد؟ شروع كنيد. قدم اول نوشتن اهداف است. اهدافي براي خودتان تعيين كنيد. اهداف همان چيزهايي هستند كه مي خواهيد به آنها برسيد.


برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۲ آبان ۱۳۹۶ساعت: ۱۲:۲۴:۲۶ توسط:afsaneh موضوع:

راه هاي رسيدن به هدف

راه هاي رسيدن به هدف چيست؟ چرا برخي افراد به اهداف خود نمي رسند؟ چرا اكثر مردم در رسيدن به اهداف خود شكست مي خورند؟ آيا اهدافي كه براي رسيدن به آنها تلاش مي‌ كنند خيلي دشوار هستند؟

آيا مي خواهيد بدانيد راه هاي رسيدن به هدف چيست؟

همه شما اهدافي داريد و دوست داريد در زندگي، كار و حرفه خود پيشرفت كنيد و به هدف هاي خود دست يابيد. داشتن شغل مناسب و مورد علاقه تان، دستيابي به تناسب اندام، تشكيل خانواده و … .

براي اين كه هر روز به هدف خود نزديك تر شويد بايد راه هاي رسيدن به هدف را بدانيد تا بهترين نتيجه را به دست بياوريد.

راه هاي رسيدن به هدف

در اين مقاله، ۴ تا از راه هاي رسيدن به هدف را براي شما آورده ايم اين ها تجربه افراد موفق در مسير دستيابي به موفقيت هايشان است. ۴ راهي كه آنها قبل از رسيدن به هدف خود به كار گرفته اند.

  1. مثبت انديش و خوش بين باشيد.

خوش بين بودن افراد شانس رسيدن به اهداف و مقابله با مشكلات احتمالي كه در راه رسيدن به هدف پيش مي آيد را افزايش مي دهد. شما مي توانيد با خودباوري، انگيزه، اراده و پشتكار به اهداف تان برسيد.

شايد به اين فكر كنيد كه چگونه مي توانيد با مثبت انديشي به هدف هايتان برسيد؟

افكار مثبت به شما كمك مي كند تا احساس قدرت بيشتري كنيد و به اطمينان خاطر بيشتري برسيد .مثبت انديشي تأثير بسياري بر انرژي و خلاقيت شما دارد و عملكرد شما را به اوج مي رساند. هر چه مثبت تر و خوش بين تر باشيد در تمامي مراحل زندگيتان شادتر و موفق ترخواهيد بود.

اما افكار منفي شما را از قدرت دور مي كند تا احساس ضعف كنيد و اطمينان خود را از دست دهيد. هرگاه منفي فكر كنيد يا حرف منفي بزنيد، باورتان به توانايي هاي خود را از دست مي دهيد. بنابراين اگر مي خواهيد در راه رسيدن به هدف هايتان ثابت قدم باشيد و هيچ اه انگيزه خود را از دست ندهيد بايد در خود احساسات مثبت ايجاد كنيد و از شر احساسات و افكار منفي رهايي يابيد.

بدانيد اگر بخواهيد و مثبت انديش باشيد به هدف هايتان خواهيد رسيد. از بين بردن احساسات و افكار منفي يكي از مهم ترين راه هاي رسيدن به هدف است.

  1. اهداف خود را به روشن ترين شكل ممكن براي خود تعيين كنيد.

يكي از راه هاي رسيدن به هدف اين است كه اهدافتان را به شكلي واضح و روشن تعيين كنيد. اهدافي كه افراد موفق براي خود تعريف مي كنند، مشخص و قابل اندازه گيري است. آنها دقيق مي دانند چه مي خواهند و چه زماني به آن خواهند رسيد. داشتن هدف مشخص، باعث مي شود بدانيد چقدر از مسير را طي كرده ايد و تا رسيدن به خواسته تان چقدر باقي مانده است.

مثلاً اگر مي خواهيد درآمد خود را افزايش دهيد، دقيقا بنويسيد كه چقدر افزايش درآمد مي خواهيد. نوشتن اينكه « هدف من اين است كه درآمدم بيشتر شود » درست نيست شما بايد بنويسيد « من مي خواهم مثلاً تا يك سال ديگر درآمدم از يك ميليون به دو ميليون افزايش يابد ».

  1. ليستي از تمام كارهايي كه بايد براي رسيدن به هدف خود انجام دهيد تهيه كنيد.

ليستي از مشكلات و موانعي كه بايد بر آنها غلبه كنيد تا به هدف خود برسيد تهيه كنيد.

ليستي از آموزش ها ، دانش و مهارت هايي كه براي رسيدن به هدفتان به آنها نياز داريد تهيه كنيد.

ليست اسامي كساني را كه براي رسيدن به هدفتان به همكاري و كمك آنها نياز داريد تهيه كنيد.

ليستي از كارهايي كه فكر مي كنيد بايد انجام دهيد تا به هدفتان برسيد تهيه كنيد.

ليستي از امكاناتي كه در راه رسيدن به هدفتان به آنها نياز داريد را تهيه نماييد.

  1. هدف تان را به هدف هاي كوچكتر تجزيه كنيد.

يكي از مهم ترين راه هاي رسيدن به هدف اين است كه اگر هدف خيلي بزرگي را در سر داريد آن را آنقدر تقسيم كنيد كه قابل  دسترسي و برنامه ريزي باشد. هر چه هدف شما كوچكتر باشد دسترسي به آن راحت تر خواهد بود. اهداف كوچك باعث مي شود كه به تدريج به هدف هاي بزرگ برسيد بنابراين هدفتان را روي كاغذ بنويسيد و به هدف هاي كوچكتر تقسيم كنيد.

مثال : هدف شما اين است كه در آمد خود را در طي يك سال يك ميليون افزايش دهيد. بياييد اين هدف را به اهداف كوچكتر تقسيم كنيد و ماهيانه ۸۰ هزار تومان به درآمد خود اضافه كنيد و هر فردي با توجه به شغل و امكاناتي كه در اختيار دارد مي تواند درآمد خود را افزايش دهد مثلاً اگر معلم هستيد مي توانيد با گرفتن كلاس خصوصي به درآمد بيشتر برسيد.

چگونه به اهداف خود برسيم ؟ چرا بعضي ها به اهداف خود نمي رسند؟ چرا بيشتر مردم در رسيدن به اهداف خود شكست مي‌ خورند و حتي با وجود داشتن هدف‏ نمي توانند به آن دست يابند؟ آيا اهدافي كه براي رسيدن به آنها تلاش مي‌ كنند خيلي دشوار هستند؟

آيا مي خواهيد بدانيد چگونه مي توانيد به اهداف خود برسيد ؟

بارها خوانده و شنيده ايد كه بايد در زندگي خود هدف داشته باشيم و آن را دنبال كنيم. اما سوال مهم اينجاست كه چگونه به اهداف خود برسيم ؟ شايد بدانيم چطور اهداف خود را تعيين كنيم اما واقعا چگونه مي توان به همه آنها دست يافت؟

شما بايد يك استراتژي قدرتمند براي رسيدن به اهداف ‎تان داشته باشيد در غير اين ‎صورت به اهداف خود نمي رسيد.

چگونه به اهداف خود برسيم ؟

  1. دقيقاً تصميم بگيريد كه به چه اهدافي در زندگي مي خواهيد برسيد.

هدف بايد دقيق و مشخص باشد. اگر هدف غير مشخص باشد اصولاً هدف نيست يك خيال است كه در هوا شناور است. اشخاصي كه هدفهاي واضح و روشن دارند، كساني هستند كه دقيقاً مي دانند در زندگي چه مي خواهند و به كجا مي خواهند برسند.

يكي از دلايل اصلي ناكامي اشخاص در زندگي اين است كه آنها زمان زيادي از اوقات خود را صرف كارهايي مي كنند كه كم ارزش يا بي ارزش است و علت اينكه اين وقت گرانبهاي خود را به بطالت مي گذرانند اين است كه در واقع نمي دانند در زندگي به دنبال چه هستند. وقتي هدف هايي روشن داشته باشيد، توانايي شما در مديريت زمان تا حدود زياد بهبود مي يابد.

  1. اهداف خود را روي كاغذ بنويسيد.

يكي ديگر از راه هاي رسيدن به هدف اين است كه قلم و كاغذي را بر داريد و هدفهايتان را مكتوب كنيد، زيرا هنگامي كه اهداف خود را مي نويسيد به اين باور مي رسيد كه مي توانيد به هدف هاي خود دست پيدا كنيد. مكتوب كردن هدف ها بر عزم و اراده شما مي افزايد تا هر كاري را كه براي دستيابي به هدفهايتان لازم است انجام دهيد.

يك روش براي چگونگي نوشتن اهداف

كاغذي برداريد و ابتدا هدف و بعد تاريخ آن روزي را كه مي خواهيد به آن هدف برسيد را بنويسيد.

هر كدام از اين اهداف را با كلمه «من» شروع كنيد و اهدافتان را با فعل زمان حال توضيح دهيد، بطوريكه انگار همين حالا به آنها رسيده ايد.

مثال:

اگر هدف شما خريدن خودروي جديدي است، مي‌توانيد بنويسيد: «من سوار ماشين … در تاريخ … هستم.»

اگر مي خواهيد در شركت خود ارتقاء شغلي پيدا كنيد و يا مدير شويد بنويسيد: «من در تاريخ … مدير شركت … هستم.»

تنها كافيست كه يك تصميم بگيريد و اولين قدم را هر چند ناچيز برداريد. وقتي هدفي تعيين كرديد، ابتدا به راه رسيدن به آن فكر نكنيد، بلكه به خود هدف بينديشيد، گويي به آن رسيده ايد. به هر چه فكر كنيم، بطرف آن نيز جذب خواهيم شد.

۳٫ مهمترين مهارت هايي كه بايد ياد بگيريد را پيدا كنيد.

حال كه هدف خود را انتخاب كرديد، ببينيد كدام مهارت است كه با يادگيري آن مي توانيد سريع تر به هدف انتخاب شده تان برسيد؟ چه كارهايي بايد انجام دهيد تا به هدفتان برسيد؟ از بين كارهايي كه بايد انجام دهيد، كدام كار است كه با انجام آن مي توانيد بيشترين نتيجه را به دست بياوريد؟

آيا براي رسيدن به هدفتان بايد مهارت خاصي را ياد بگيريد؟ بايد بر ميزان آموزشها و مهارتهاي خود بيفزاييد؟ بايد در دوره هاي آموزشي ثبت نام كنيد؟ كمي بيشتر از وقت اداري كار كنيد؟ بايد شغل و يا حرفه تان را تغيير دهيد؟

فهرستي از همه كارهايي كه بايد انجام دهيد تهيه كنيد. براي به دست آوردن آنچه مي خواهيد بايد بهايش بپردازيد. با انجام اين اقدامات مطمئن باشيد كه بسيار سريع تر از آنچه تصور مي كنيد به هر هدف بزرگ و كوچكي كه در سر داريد خواهيد رسيد.

  1. هدفتان را به اهداف كوچكتر تقسيم كنيد.

يكي از مهم ترين راه هاي رسيدن به هدف اين است كه اگر هدف خيلي بزرگي را در سر داريد آن را آنقدر بشكنيد كه قابل  دسترسي و برنامه ريزي باشد در غير اين صورت شما را گير انداخته و در هم مي شكند. مثلاً شما ديپلم داريد و مي خواهيد در رشته مورد علاقه خود دكترا بگيريد وقتي به اين هدف خود فكر مي كنيد مي بينيد تقريبا ۱۵ سال طول مي كشد. حال بايد چه كنيد؟

هدف خود را درون ماه ها، هفته ها، روزها و ساعت ها خلاصه كنيد. علاوه بر اينكه يك هدف بزرگ ۱۵ ساله داريد بايد اهداف كوچك يك ساله و يك ماهه اي را هم براي خود تعريف كنيد. شما ابتدا زمان را به ماهها تقسيم كنيد و تصميم بگيريد در اين يك ماه من بايد چكار كنم؟ چه كتاب هايي را بخوانم؟ چگونه برنامه ريزي كنم؟ چند ساعت در روز درس بخوانم؟ و … اينگونه هدف بزرگ گرفتن دكترا به اهداف كوچك ماهانه تبديل مي شوند. هرچقدر اهداف كوچكتر باشند قابل دسترس و راحت ترند.

يا فرض كنيد شما مي خواهيد در عرض يك سال ۲۰ كيلو از وزن خود كم كنيد. شايد پيش خود بگوييد ۲۰ كيلو وزن كم كردن خيلي سخت است اما اگر آن را به اهداف كوچك ماهانه ۲ كيلو وزن كم كردن تقسيم كنيد خيلي آسانتر به نظر مي رسد و برنامه هايي يك ماهه براي كاهش وزن در نظر بگيريد. آن وقت مي بينيد كه بعد يكسال به وزن ايده آلي كه مي خواستيد رسيده ايد.

بنابراين برنامه خود را به فعاليت هاي كوچكتر تقسيم كنيد و هر روز و هر هفته و هر ماه با برنامه از پيش تعيين شده گام برداريد.

چگونه هدف تعيين كنيم

چگونه هدف تعيين كنيم ؟ چه نكاتي را در هنگام تعيين هدف بايد در نظر بگيريم ؟ هدف تعيين شده بايد چه ويژگي ها و خصوصياتي داشته باشد تا در طولاني مدت انگيزه خود را حفظ كنيم و ما را به سمت موفقيت و كاميابي سوق دهد؟

هر فردي در زندگي خواسته هايي دارد و هدف هايي را براي خود تعيين مي كند. خصوصيات هر فرد با فرد ديگر متفاوت است براي همين اهداف آنها در زندگي متفاوت است و هر كس هدف هاي مختلفي را دنبال مي كنند.

مثلاً يكي هدفش قبولي در رشته پزشكي است يا فرد ديگري مي خواهد در مسابقات جهاني ورزش كاراته اول شود و … اهداف بيشماري كه هر انسان با توجه به علاقه، موقعيت، امكانات و استعدادهايي كه دارد هدفي را براي خود تعيين و براي رسيدن به آن تلاش مي كند.

آنچه در اين ميان اهميت دارد اينست كه درست است كه در زندگي بايد هدف داشت و هدف هايي را براي خود تعيين كنيم اما در هنگام تعيين هدف اين نكته را در نظر داشته باشيد كه هدف ما هر چه كه باشد بايد يك سري ويژگي ها و خصوصيات مشترك داشته باشد تا به ما در رسيدن به موفقيت كمك كند.

دانستن اين ويژگي ها شما را به تفكر در مورد هدف هايتان وا مي دارد. آينده شما بستگي به هدفهايي دارد كه هم اكنون انتخاب مي كنيد.

چگونه هدف تعيين كنيم

براي تعيين هدف حتماً نكات زير را در نظر بگيريد:

  1. هدف بايد واضح و روشن باشد.

هدف غير مشخص و غير شفاف اصولاً هدف نيست. يك رويا است كه در هوا شناور است. افرادي كه هدف هايي شفاف و روشن دارند، كساني كه دقيقاً مي دانند چه مي خواهند، شرايطشان متفاوت از كساني است كه صرفاً اميدوارند و مي خواهند به جايي برسند.

وقتي براي خود هدف هاي واضحي در نظر مي گيريد و دقيقاً مي دانيد چه مي خواهيد با اشتياق براي رسيدن به اهداف اقدام مي كنيد، ذهن خلاق خود را فعال مي سازيد و از دست زدن به هر اقدامي كه شما را به هدفتان نمي رساند خودداري مي كنيد. وقتي هدف هاي روشن داشته باشيد، توانايي شما در مديريت بر زمان تا حدود زياد بهبود مي يابد.

به طور مثال اگر شما مي خواهيد در رشته مورد علاقه خود دكترا بگيريد بايد دقيق عمل كنيد به اين صورت كه ابتدا سوالاتي را مطرح و با دقت به آنها جواب دهيد وقتي ازخود سؤالات جهت دار مي پرسيد اين گونه فكر و ذهن خود را فعال مي كنيد اگر مانع اساسي بر سر راهتان شناسايي كنيد، مانند يك نابغه عمل مي كنيد و خود را در مسير موفقيت هاي بزرگ قرار مي دهيد:

الف) چرا مي خواهم دكترا بگيرم؟

ب) چگونه  مي توانم به اين موفقيت برسم؟

ج) از كجا و چگونه شروع كنم؟

د) چه امكاناتي براي اين كار لازم است؟

ه) تقريباً چقدر طول مي كشد مدرك دكترا بگيرم؟

خ) اگر به هدف خود نرسم چه چيزهايي را از دست خواهم داد؟

و ….

شما بايد اين موارد را يادداشت كرده و به آنها پاسخ دهيد.

  1. هدف بايد مكتوب و روي كاغذ باشد.

دومين ويژگي براي تعيين هدف اين است كه هدف هايتان را روي كاغذ بنويسيد. ميان مغز و دست شما اتفاق فوق العاده اي مي افتد. وقتي قلم و كاغذ بر مي داريد و هدفهايتان را مكتوب مي كنيد به نوعي براي خودتان يك تعهد به وجود مي آوريد و اين كار شما را در رسيدن به هدفتان بيشتر تحريك مي كند و به اين باور مي رسيد كه مي توانيد به هدفهاي خود دست پيدا كنيد. نوشتن هدف ها بر عزم و اراده شما مي افزايد تا هر اقدامي را كه براي دستيابي به هدفهايتان ضرورت دارد، انجام دهيد.

بنابراين هدف هايتان را بنويسيد، همواره در جلوي ديد خود قرار دهيد و هر روز براي خود يادآوري كنيد. آنگاه خواهيد ديد كه چه تاثير شگرفي در سرعت بخشيدن به رسيدن به اهدافتان در شما ايجاد خواهد شد.

رؤيا، آرمان و هدف خود را به روي كاغذ بياوريد. در يك فيلم يك دقيقه اي، تصوّر كنيد به آن رسيده ايد. وقتي هدفهايتان را مكتوب مي كنيد، با سرعتي معجزه آسا به آنچه مي خواهيد دست پيدا مي كنيد.

  1. يك بازه زماني مشخصي براي هدف تعيين شود.

براي دستيابي به هدف، زمان مشخصي را در نظر بگيريد زمان در واقع بخشي از هدف شماست متاسفانه بسياري از افراد از توجه به اين ويژگي غفلت مي ورزند. شايد در اين مواقع سعي مي كنند براي تحقق اهداف خود زمان پيش بيني كنند و وقتي كه اين توان را در خود نمي يابند از تعيين هدف منصرف مي‌شوند.

تعيين مدت زمان مشخص به شما كمك مي كند تا وقت خود را به خوبي مديريت كنيد. مثلاً تصميم گرفته ايد به زبان انگلسي مسلط شويد و مدت زمان دو ساله اي را براي اين كار در نظر گرفته ايد. حال، زماني را كه براي رسيدن به هدفتان در نظر گرفته ايد، به تعداد روزها و ماهها تقسيم كنيد، به طوري كه بدانيد در شبانه روز يا در هفته، چند ساعت و چند روز را بايد به يادگيري زبان اختصاص دهيد.

  1. هدف بايد بزرگ اما قابل اجرا و دست يافتني باشد.

هيچ موجودي را نمي توانيد بيابيد كه يك شبه و بدون هيچ تلاشي به موفقيتي دست يافته و يا كاري را به پايان رسانده باشد. هيچ گاه از داشتن اهداف بزرگ، نهراسيد. آدم هاي بزرگ، آرزوهاي بزرگي دارند. نفرات اول كنكور را در نظر بگيريد هيچ كدام از آنها نمي گويند كه ما اصلاً تصور نمي كرديم رتبه خوبي بياوريم، بلكه همه آنها چنين هدف بزرگي را قبلاً در ذهن خود ترسيم كرده اند و حالا به آن رسيده اند. تمامي موفقيت هاي بزرگ در زندگي آدم ها، نتيجه خواستن و تلاش خود آنهاست.

هميشه سعي كنيد به هدف هاي بزرگ بينديشيد مثلاً اگر نويسنده ايد، سعي كنيد برترين نويسنده جهان باشيد. اگر مي خواهيد كنكور دهيد به رتبه هاي خوب فكر كنيد و از همه مهم تر با توجه به خواسته تان تلاشتان را هم بايد بيشتر كنيد.

به خاطر داشته باشيد كه هدف بزرگ، با هدف دست نيافتني متفاوت اند. گاهي هدف ها غير ممكن است مثلاً فردي كه اصلاً صداي قشنگي ندارد بخواهد خواننده معروف و مشهوري شود.

چرا نبايد در زندگي بي هدف باشيم ؟

تا كي مي خواهيد يك زندگي بي هدف را دنبال كنيد؟ چرا براي زندگي خود هدف تعيين نمي كنيد؟ چگونه هدف خود را پيدا كنيد و به آن برسيد؟ و …

شما بايد بدانيد در آينده مى خواهيد چه نقشى را در جامعه ايفا كنيد؟ تحصيلاتتان چقدر باشد؟ چه شغلى را انتخاب كنيد؟ درآمد ماهيانه تان چقدر باشد؟ در كدام شهر زندگى كنيد؟ و … بايد اهداف كوچك و بزرگ خود را در آغاز راه با فكر و انديشه و مشورت با ديگران تعيين كنيد تا در تصميم گيرى دچار ترديد و خطا نشويد.

زندگي بي هدف همانند قايق روي آبي است كه با هر بادي به اين سو و آن سو كشيده مي شود.

اولين قدم براي رسيدن به موفقيت اين است كه بدانيد چه مي خواهيد و چه هدفي در زندگي داريد تا بتوانيد براى رسيدن به آن برنامه ريزى كنيد

زندگي بدون هدف نه تنها بعد از يك مدت خسته كننده مي شود، بلكه گيج كننده هم خواهد بود. انسان به انگيزه قوي براي گذراندن مشكلات و ادامه دادن نياز دارد. فردي كه در زندگي بي هدف است به شدت احساس پوچي و تكراري بودن مي كند و فكر مي كند همه چيز يكنواخت شده و هيچ انگيزه و ميلي براي مقابله با مشكلات و شكست ها را ندارد.

طبق تحقيقات دانشگاه استين فورد ۹۷% از مردم دنيا در زندگي بي هدف هستند و هدفي ندارند و تنها ۳% مردم جهان با هدف زندگي مي كنند. اين يعني بسياري از مردم بصورت شناور بروي جريان زندگي، بدون هدف و برنامه‌ ريزي، گذران عمر مي‌ كنند.

حضرت علي (ع) مي فرمايند: اگر كسي نداند چه مي خواهد به جايي نمي رسد.

يكى از مسائلى كه در موفقيت هر فرد اهميت بسياري دارد، تعيين و انتخاب هدف است. بنابراين در هر مرحله اي از زندگي بايد بدانيد چه مى خواهيد، به كجا بايد برويد و از چه امكاناتي براى رسيدن به هدف بهره ببريد تا بتوانيد بهترين راه رسيدن به هدف را انتخاب كنيد. تا مقصد مشخص نباشد، انتخاب راه و رسيدن به آن هم مقدور نخواهد بود.

زندگي بي هدف نيست

زندگي بي هدف زندگى واقعى نيست. بى هدفى، انسان را به پوچى و سردرگمي مى كشاند. تحقيقات نشان مى دهد بعضى از كسانى كه خودكشى كرده اند زندگى بدون هدف داشته اند. داشتن هدف ، ارزش و دليلي براي ادامه زندگي است.

هر انساني در زندگي خود بايد هدف هايي را تعيين كند. اولين و عمده ترين دليل آن، كه عده اى از مردم موفق نمى شوند، اين است كه نمى دانند چه مى خواهند و گيج و سردرگم شده اند. آنها زمان زيادي را صرف كارهايي مي كنند كه كم ارزش است يا فاقد ارزش هستند و دليل اينكه اين همه وقت صرف مي كنند اين است كه يك زندگي بي هدف دارند و نمي دانند در زندگي دنبال چه مي گردند و بدون هدف به دور خود مى چرخند و در پايان به همان نقطه آغازين برمى گردند و به دنبال هدفى نامعلوم به بيراهه مى روند و تصور مى كنند كه به جلو مى روند.

ويژگي هاي افرادي كه در زندگي بدون هدف هستند:

۱- خيلي زود تسليم مشكلات مي شوند.

۲- هميشه از غير ممكن ها حرف مي زنند.

۳- نمي دانند كه از زندگي چه مي خواهند.

۴- توانايي ها و استعدادهاي خود را باور ندارند.

۵- تمايلي به رشد و پيشرفت ندارند.

۶- تنها به امروز فكر مي كنند و كمتر پيش مي آيد برنامه اي براي فردا داشته باشند.

۷- افرادي كه زندگي بي هدف دارند در مسير تند باد حوادث، خود را مى بازند و تسليم شرايط موجود مى شوند و منتظر مى مانند تا آن عوامل آنها را به هر سمت و سويى بكشاند.

داشتن هدف در زندگي يعني شما بايد به كدام سو حركت كنيد؟ در چه راهي قدم بگذاريد؟ تا كجا پيش برويد؟ در نهايت به كجا برسيد و چه سرنوشتي در انتظار شماست؟ هميشه افرادي كه در زندگي هدف دارند موفق مي شوند زيرا آنها مي دانند به كدام سمت بروند. آنها مانند آهن ربا موفقيت را به سمت خود جذب مي كنند.

زندگي هدفمند

آيا مي دانيد منظور از زندگي هدفمند چيست؟ براي داشتن يك زندگي هدفمند بايد چه كارهايي انجام دهيد؟ چگونه مي ‌توانيد از بي‌ هدفي در زندگي خلاص شويد؟ شما هدف زندگيتان را پيدا كرده ايد؟ قطعاً شما هم براي زندگيتان هدفي داريد، اينطور نيست؟

خداوند تمام عالم هستي را با هدف خلق كرده و در عالم هيچ موجودي نيست كه بي‌ هدف باشد و همه چيز از روي هدف و برنامه ‌ريزي است، خداوند حتي براي ريزترين ذرات، هدف مشخص كرده و تمامي ذرات و موجودات از يك مبدا به سمت يك مقصد مشخص در حال حركت هستند. پس محال است انسان كه اشرف مخلوقات است بي ‌هدف باشد.

اما با اين وجود خيلي از افراد بدون هيچ هدفي زندگي مي كنند و براي آينده خود هدف و برنامه مشخصي ندارند و به قول معروف، زندگي را با «هر چه پيش ‌آيد خوش‌ آيد» سپري مي‌ كنند. واقعيت اين است كه بيشتر مردم هدف زندگي خودشان را نمي دانند. به همين دليل زندگيشان با شانس و تصادف پيش مي رود، به چيزهايي مي رسند كه برايشان اتفاق بيفتد به جاي اينكه خودشان آن اتفاق ها را ايجاد كنند.

بسياري از مردم نمي‌ دانند هدف از زندگي چيست و چه اهدافي را براي خود تعيين كنند و به دنبال آن زندگي هدفمندي را هم سپري نمي ‌كنند. هدف از زندگي ، داشتن يك زندگي هدفمند است. هدف در زندگي آن چيزي است كه با همه وجودتان به آن علاقه‌ مند هستيد و براي رسيدن به آن تمام سعي و تلاش خود را مي ‌كنيد و همه مشكلات را به جان مي ‌خريد تا از لذت و خوشي‌ هاي آن موفقيت بهره ‌مند شويد.

زندگي هدفمند به چه معناست؟

زندگي هدفمند يعني براي زندگي خود هدف هايي را تعيين كنيد و با برنامه ريزي مناسب از تمام نيروي خود براي رسيدن به هدف ها استفاده كنيد. وقتي از زندگي با برنامه ريزي سخن به ميان مي آيد مقصود زندگي هدفمند است. چرا كه اگر زندگي هدفمند نباشد دستخوش شانس و اقبال مي شود.

آيا شما كنترل زندگيتان در دستان خودتان است يا با شانس و اقبال زندگي مي كنيد؟

شما تنها زماني مي توانيد در هر مقام و موقعيت رشد كنيد كه براي انجام هر كار، به جاي تكيه بر شانس با برنامه ريزي و تفكر خلاقانه جلو برويد. شما بايد ياد بگيريد چطور يك زندگي هدفمند داشته باشيد.

زندگي هدفمند موجب از قوه به فعل در آمدن تمامي استعدادها و توانايي هاي شما مي شود.

براي داشتن يك زندگي هدفمند بايد چكار كنيد؟ چگونه هدفمند زندگي كنيم ؟

براي داشتن يك زندگي هدفمند و داراي انگيزه بايد هدف‌ تعيين كنيد و براي رسيدن به هدف بايد يك برنامه مشخص و از پيش تعيين‌ شده اي را طراحي كنيد كه با استفاده از آن :

۱- امكانات و محدوديت‌ هاي خود را بهتر بسنجيد

۲- موانع احتمالي را براي رسيدن به مقصودتان پيش ‌بيني كنيد و از سر راه برداريد

۳- جهت رسيدن به خواسته‌ هايتان زمان را مديريت كنيد

۴- با اولويت ‌بندي ‌كردن اهداف، دستيابي به آنها را براي خود امكان ‌پذير و راحت تر كنيد.

تلاش براي رسيدن به هدف بدون برنامه ريزي مثل رد شدن از رودخانه اي است كه نمي دانيد عمق آن چقدر است و براي عبور از آن به چه امكاناتي نياز داريد.

وقتي شروع مي كنيد سعي كنيد حتي در بخش هاي خيلي كوچك زندگي هدفمند باشيد. تعيين اهداف كوچك و تلاش براي دست يافتن به آن، اتوماتيك وار به زندگيتان هدف مي دهد و زندگي خواهيد داشت كه بسيار پرمفهوم تر خواهد بود و اين باعث مي شود كه به قسمت هاي بزرگتر زندگي برويد و اين هدفمند بودن را در آنجا هم پياده كنيد تاجايي كه كل زندگيتان هدفمند خواهد شد.

تمام مطالعات و تحقيقاتي كه در بهترين دانشگاههاي جهان انجام شده، حاكي از اين است تمام مردان و زناني كه به موفقيت در زندگي دست پيدا كردند ، به دنبال يك زندگي هدفمند بوده اند، در تعيين هدف در زندگيشان اصرار داشتند، مصرانه دنبال اين بودن كه هدف داشته باشند و براي رسيدن به اهداف خود برنامه ريزي مي كردند.

وقتي هدفمند زندگي كنيد، كنترل زندگيتان را در دست خود احساس خواهيد كرد و درنتيجه با انگيزه و بسيار شادتر خواهيد بود.

خانم گالبريس كه از پيشتازان قرن بيست و يكم است، هنگامي كه در هفتاد سالگي با او مصاحبه مي كنند از او مي پرسند: شما با اين كه ۷۰ سالتان است چطور آنقدر شاداب و پر انرژي هستيد؟

ايشان در جواب مي گويند: من هر روز صبح از خدا مي خواهم منو با چالش ها و مشكلات جديدي رو در رو كند، در پايان روز همين قدر كه پنجه در پنجه مشكلات جديد انداختم و از پس آنها برآمدم و حلشان كردم ، خدا رو شكر مي كنم و شاد مي شوم كه به من اين توان را داده كه از پس آنها برآيم.


برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۲ آبان ۱۳۹۶ساعت: ۱۲:۲۳:۳۶ توسط:afsaneh موضوع:

روشهاي ايجاد انگيزه

روشهاي ايجاد انگيزه

انگيزه چيست ؟ تعريف انگيزه، در لغت به معناي علت و دليلي است كه شخصي را به كاري وادار مي كند و در اصطلاح به نيرويي اطلاق مي‏شود كه از درون فرد را به ‏سمت يك هدف سوق مي‏دهد.
چگونگي ايجاد انگيزه

به همين خاطر نيروي اراده عاملي ضروري براي دستيابي به موفقيت است و نااميدي و نبود انگيزه ممكن است شما را از رسيدن به اهدافتان بازدارد.

بسياري از مراجعينم بيان مي كنند كه با وجود مشكلات فراوان زندگي داشتن انگيزه و اميد امري غيرممكن است. به نظر شما اين حرف درست است؟
چگونه در خود انگيزه ايجاد كنيم

آيا واقعا داشتن انگيزه و اميد در زندگي تا به اين حد دشوار است؟ مسلما خير.

انگيزه چيست ؟ داشتن اميد و انگيزه در زندگي چيزي نيست كه ما بدون هيچ تلاش و شانسي بتوانيم آن را بدست بياوريم.

قطعا براي داشتن هر چيزي در زندگي بايد نهايت تلاشمان را بكنيم، بايد راه به دست آوردن آن را آموخت. انگيزه و اميدواري نيز از اين قاعده مستثني نيست.
چگونه انگيزه پيدا كنيم
يكي از نكات مهم كه بايد براي ايجاد و حفظ انگيزه به آن توجه بسياري داشت انجام كارهايي است كه به آن اشتياق و علاقه داريد. اگر در مورد كار و مسيري كه در زندگيتان طي مي كنيد شور و اشتياق فوق‌العاده‌اي داشته باشيد، هميشه براي انجام كارهايتان باانگيزه خواهيد بود و براي انجام مسئوليت‌ها و تكميل وظايفتان هر كاري كه از دستتان برمي‌آيد را انجام خواهيد داد.
چگونه انگيزه داشته باشيم
شما نبايد صبح ها افسرده و بي ميل از خواب بلند شويد. نبايد فردي هميشه خسته و اخمو باشيد و از كارهايي كه در طول روز مي كنيد نفرت داشته باشيد. شما نبايد تمام انرژي خود را صرف تحمل كردن رئيس و ديگر اطرافيانتان بكنيد. شما نبايد هر روز جمله «اين زندگي كردن نيست» را با خود تكرار كنيد.
چگونه با انگيزه شويم
شما بايد خوشحال باشيد كه باز صبح شده است. اشتياق و علاقه تان هر چيزي كه باشد، سرگرم آن شدن به شما انرژي مي­دهد و با انگيزه بيشتري هدفتان را دنبال كنيد. كاري كه برايتان مثل تفريح و سرگرمي است دوست داريد ساعت ها برايش وقت بگذاريد.
چگونه با انگيزه باشيم و بمانيم ؟
يك بار توماس اديسون گفت: من در تمام عمرم يك روز كاري هم نداشتم، همه اش تفريح و لذت بود. خيلي از انسانهاي موفق هم شبيه او هستند. براي همين اگر دنبال روياهايتان برويد، بقيه چيزها همگي سرجاي خودشان قرار مي گيرند. شايد وقتش رسيده كه بالاخره انتخاب كنيد؟
چگونه با انگيزه زندگي كنيم ؟

بياييد براي لحظه اي به زندگيتان نگاه كنيد. براي داشتن انگيزه در زندگي بايد هدفي را دنبال كنيد كه به آن علاقه مند باشيد شما بايد با علاقه كار كنيد. اگر كار روزمره تان شما را خسته كرده و هيچ علاقه اي به آن نداريد، وقتش است كه دنبال كاري برويد كه دوست داريد.

هيچكس نمي داند تا كي زنده است، پس چرا بايد در زندگي كارهايي را انجام دهيم كه از آن لذت نمي بريم؟
چگونه انگيزه خود را افزايش دهيم
يكي ديگر از راه هاي ايجاد انگيزه براي زندگي در نظر گرفتن موفقيت هاي هر چند كوچك و لذت بردن از آنهاست. يك دفتر تهيه كنيد و تمام موفقيت هاي قبلي زندگيتان، موفقيت هايي كه بعداً به آن دست پيدا مي كنيد و شادي هاي زندگيتان را در آن ثبت كنيد. گاهي وقت بگذاريد و نوشته هايتان را بخوانيد، اين مي تواند منبع انگيزه خوبي براي شما باشد.
چگونه انگيزه خود را حفظ كنيم ؟
هر رويايي كه در سر داريد احتمال اينكه افراد موفق در آن زمينه وجود داشته باشند زياد است. پس به دنبال افرادي باشيد كاري را كه مي خواهيد انجام دهيد را قبلا انجام دادند. اگر در اطرافتان نيست بدنبال آن در كتابها، فيلم هاي آموزشي و يا وب سايت هاي شخصي بگرديد و از اشتباهات، شكست ها و پيروزي هاي آنها استفاده كنيد.
چگونه انگيزه خود را تقويت كنيم
اينكه ديگران هم همين راه را رفته باشند و به موفقيت رسيده باشند به شما انگيزه زيادي مي دهد. مثلاً فردي تعريف مي كرد همسرم به بيماري سرطان مبتلا شد. با اينكه در ابتدا از لحاظ روحي ضربه شديد خورد اما بعد از مدتي گفت: «من فلاني را كه قبلاً سرطان داشت اما الان خوب شده تجسم مي كنم. او توانست از پس اين بيماري بر بيايد بنابراين من هم مي توانم.» او با اين روش انگيزه و اميد خود را براي مبارزه با بيماري اش چندين برابر كرد.
چگونه انگيزه خود را بالا ببريم
اهميتي ندارد كه چقدر منطقي و روشنفكر باشيد، شما نمي توانيد مدام و پشت سر هم تصميم بگيريد. در اين وضعيت هر چه انتخاب هاي پيش روي شما بيشتر باشد، انجام آنها توسط مغز مشكل تر مي شود و گاهي مغز به دنبال يك راه فرار (در رفتن از زير كار) خواهد گشت چيزي كه آن را بي ميلي براي انجام كار مي دانيد.


برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۲ آبان ۱۳۹۶ساعت: ۱۲:۲۲:۵۵ توسط:afsaneh موضوع:

مشاوره چيست؟

مشاوره چيست؟

۱- معناي لغوي مشاوره ، همكاري كردن و رأي و نظر تخصصي ديگران را براي انجام دادن كاري خواستن است ( شفيع آبادي – ۱۳۷۲)

۲- مشاوره اصطلاحي كلي است كه براي فرآيندهاي مختلف نظير مصاحبه كردن ، اجري آزمونها ، راهنمايي و … به منظور كمك به افراد و ياري دادن به آنان ، براي حل مشكلاتشان و برنامه ريزي براي آينده خود به كار مي رود . ( وبر ۱۹۸۵ – به نقل از ساعتچي ، ۱۳۷۷)

۳- به نظر پاترسون ، مشاوره جريان ياورانه اي است كه در آن برقراري رابطه ي صميمي بين مراجع و مشاور ضرورت دارد . مراجع ، مشكل رواني و عاطفي دارد كه از طريق حضور و تعامل در جلسه اي مشاوره، راه حل براي مشكلش مي يابد و مشاور در حل مشكلات رواني مهارت دارد در اين ديدگاه ، برقراري رابطه اي مشاوره اي درمان بخش است و تنها دادن اطلاعات و پند و اندرزبه مراجع،مشاوره محسوب نمي شود ( شفيع آبادي – ۱۳۸۳).

۴- مشاوره يكي از فنون راهنمايي است كه آن را قلب برنامه ي راهنمايي مي دانند . سازماندهي و بقاي يك برنامه ي راهنمايي ، بدون اثرات ارزنده ي خدمات مشاوره اي نمي تواند چندان موثر باشد . ( نوابي نژاد –۱۳۷۳)

۵- مشاوره به مجموعه ي فعاليتهايي اطلاق مي شود كه در آن فرديرا در غلبه بر مشكلاتش ياري مي كنند . ساده ترين تعريف براي مشاوره چنين بيان شده است . مشاوره ، يك پويش يادگيري است كه در آن فرد مي آموزد كه خويشتن را بشناسد و روابط خود را با ديگران درك نمايد . ( شريفي و حسيني – ۱۳۷۰ )

۶- به عقيده اي آرباكل ، مشاوره رابطه اي تخصصي بين مرجع و مشاور است كه مراجع با كمك مشاور به بررسي و تجزيه و تحليل مشكلش مي پردازد و پس از آگاه شدن از ابعاد وجودي اش و شناختن عوامل مزاحم به تغيير آنها موفق مي شود . ( شفيع آبادي – ۱۳۸۳)
۷- مشاوره رابطه اي است بين دو فرد كه در آن يكي مي كوشد تا ديگري را درك و در حل مسائل سازگاري و انطباقي كمك كند. زمينه ي مشاوره ي انطباقي ، بيشتر شامل مشاوره ي تحصيلي ، مشاوره ي حرفه اي و اجتماعي و نظاير آنهاست ، بر اساس اين

تعريف ، مشاوره رابطه اي متقابل است كه در آن مشاور و مراجع هر دو درگير هستند . ( صافي -۱۳۸۱).

۸- دينك ماير به پيروي از روانشناسي فردي آدلر معتقد است مشاوره رابطه اي حسنه بين مراجع و مشاور است كه در آن مراجع به بررسي هدفهاي زندگي اش مي پردازد و شناخت توانها و محدوديتهايش موفق مي وشد و با كمك مشاوره ، نحوي برقراري رابطه ي سالم و سازنده با اطرافيان و ارضاي منطقي نيازهايش را ياد مي گيرد( شفيع آبادي – ۱۳۸۳).

۹- مشاوره عبارت است از رابطه ي روياروي و مستقيم بين مشاور و مراجع كه هدف آن كمك مراجع در سازگاري موثر با خود و محيط خويش است( نوابي نژاد – ۱۳۷۳).

۱۰-پنكي ، كه روش طبي را براي مشاوره ارائه مي دهد معتقد است ابتدا بايد مشكل مراجع با دقت تمام تشخيص داده و سپس به درمان آن مبادرت شود . به نظر او مشاوره ، فعاليتهاي تخصصي است كه به درمان مشكلات عاطفي نسبتاً سطحي ، كه علل جسماني ندارند مي انجامد.(شفيع آبادي – ۱۳۸۳).

۱۱-مشاوره نوعي روان درماني از گونه ي حمايتي يا باز پروري است كه براي كمك به حل مشكلات شغلي ، مدرسه اي ، زناشويي افراد و نيز براي حل مشكلات ديگري كه در رديف بيماريهاي رواني قرار نمي گيرند به كار مي رود ( كميل ، ۱۹۸۱ : به نقل از ساعتچي ۱۳۷۷).

۱۲-به نظر پالمر ، در دهه ي۱۹۷۰ مشاوره همانند فعاليتي جديد در انگلستان به اوج شكوفايي خود رسيد . مشاوره همچون يك روش ردماني ، فعاليت تخصصي آگاهانه و قانونمندي است كه در آن فرد آموزش ديده اي به نام مشاور با تاكيد بر نقش حمايتي و اجتناب از قضاوت درباره ي مراجع ، به حل مشكل او مي پردازد . مشاوره بر برقراري

ارتباط ، گوش دادن فعال و بهره گيري از مهارتهاي مختلف مشاوره اي استوار است ( شفيع آبادي – ۱۳۸۳).

۱۳- بنا به بررسيهاي گاستاد ، در تعريف هايي كه از مشاوره به عمل آمده است سه خصيصه ي مشترك در آنها وجود دارد : شركت كنندگان ، كه معمولاً دو نفرند : يكي مشاور و ديگري مراجع ؛ هدف ، كه معمولاً متوجه كمك به سازگاري ، كارآمدي و سعادت فرد است و ياد گيري كه در پويش مشاوره اي مورد تاكيد مي باشد. ( شريفي و حسيني – ۱۳۷۰ ).

۱۴- به نظر اِستفلر و گرانت ، مشاوره رابطه ي تخصصي و ياورانه ي فردي يا گروهي است كه مراجع با كمك مشاور ، از طريق خود شناسي مي تواند تصميم مناسب و معقولي اتخاذ كند و هماهنگ با استعدادها و رغبتهايش به زندگي سالمي ادامه دهد(شفيع آبادي – ۱۳۸۳).

۱۵- مشاوره رابطه اي است تخصصي بين دو فرد كه يكي مشاور تحصيل كرده و باصلاحيت و ديگري مراجع است ، اين رابطه معمولاً انفرداي است ، يعني

رابطه ي روياروي است گر چه ممكن است در آن بيش از دو نفر درگير باشند (صافي – ۱۳۸۱).
۱۶- به نظر هكني و ناي ، مشاوره جرياني ياورانه و يكتاست كه در آن مراجع مشكل دار با مشاور متخصص در ارتباط نزديك قرار مي گيرد و مراجع پس از طرح مكل با كمك مشاور راه حلي براي آن جستجو مي كند( شفيع آبادي – ۱۳۸۳).

۱۷- در مجموعه ي خدمات راهنمايي ، مشاوره كه يك فرآيند كمكي در كمك به حل مشكلات دانش آموزان است يك اصل و ضرورت به شمار مي رود ؛ اما تا زماني كه براي خدمات مشاوره اي ، زمينه سازيها و آمادگيهاي مناسب و مساعد انجام نشده باشد ، به نتايج موفقيت آميز اين برنامه نمي توان اميدوار بود. ( نوابي نژاد ۱۳۷۳).

۱۸- به عقيده ي في ور و همكارانش ، مشاوره فرآيند تعاملي ياورانه بين مراجع و مشاور است كه باعث افزايش كيفي عملكرد مراجع است.

۱۹- مشاوره از طريق ارتقاي مهارتها و فعال سازي نيروهاي بالقوه و بهره گيري از امكانات محيطي به بهبود شيوه هاي مقابله اي مراجع با مكشكلات مي

انجامد ، جريان مشاوره با ايجاد اعتماد ، شناخت مشكل ، تنظيم هدفي ، اقدام و فعاليت ، ايجاد تغيير و پايان بخشيدن به جلسه همراه است ( شفيع آبادي – ۱۳۸۳).

۲۰- مشاوره نوعي بستگي و رابطه بين دو فرد است كه يكي قصد دارد ديگري را در حل مشكلات خود در زمينه ي خودشناسي ، شغلي و آموزش كمك كند و اين نوع كمك نيز معمولاً از طريق مصاحبه هاي شخصي و بعد از گرد آوري اطلاعات و حقايق مربوط به آن شخص و مطالعه و بازنگري اطلاعات به دست آمده انجام مي وشد( شعاري نژاد – ۱۳۶۴).

۲۱-به نظر كروچ ، مشاورهكه به دنياي ذهني مراجع و مشاور مربوط مي شود و بر همدلي و خودآگاهي استوار است مشاور در جريان مشاوره مراجع را به دنياي درونش فرا مي خواند و آگاهي از افكار ، علايق ، احساسات و محدوديتهاي او براي مشاوره ضرورت دارد( شفيع آبادي – ۱۳۸۳).

۲۲- مشاوره جرياني است از كنشهاي متقابل ، جرياني كه با حضور مشاور و مراجع صورت مي

گيرد . هدف آن كمك به مراجع است تا بتواند با واقعيت رابطه ي سفيدتري داشته باشد( صافي – ۱۳۸۱).

۲۳- مشاوره اصطلاحي است كه فعاليتهاي نظير مصاحبه كردن ، آگاهاندن و رايزني كردن را شامل مي شود و هدف اصلي آن كمك به مراجع يا درمان جوست تا با حل مشكلاتش بتواند براي آينده برنامه ريزي كند و به سازگاري مطلوب خود- رهبري و خوشبختي برسد ( شفيع آبادي – ۱۳۸۳).

۲۴- گاستاد براي مشاوره ، تعريفي جامع بدين صورت ارائه مي دهد : مشاوره يك پويش يادگيري است كه از طريق رابطه اي بين دو نفر انجام مي گيرد . در اين رابطه ، مشاور با داشتن مهارتها و صلاحيتهاي علمي و حرفه اي مي كوشد مراجع را با روشهايي منطبق بر نيازمنديهايش ياري كند . تا هر چه بيشتر درباره ي خود بياموزد و بينشي را كه به اين طريق درباره ي خويشتن كسب مي كند در رابطه اش با هدفهاي معين ، واقع بينانه ، ادراك شده به طور مؤثري مورد استفاده قرار دهد و در

نتيجه فردي سعادتمند و عضوي سازنده باي جامعه بار آيد( شريفي و حسيني – ۱۳۷۰ ).
۲۵- مشاوره ، ارتباطي است انساني و معنوي و يك نوع رابطه ي آزاد كه بر اساس تمايل مراجع به انجام مشاوره صورت مي پذيرد . بنابراين تصميم گيري نهايي در جريان مشاوره در تمام مواد بر عهده ي مراجع است(صافي – ۱۳۸۱).

– مشاوره فعاليتهاي تخصصي ، ياورانه ، حضوري ، هدفدار و عاطفي بين مراجع ، يعني فرد داراي مشكل و مشاوره يعني كسي كه در برقراري رابطه ي حسنه و حل مشكلات كنشي تخصصي دارد كه در آن مراجع در يك جو سرشار از تفاهم و همدلي ، آزادانه و صادقانه به طرح مشكلش با مشاور مي پردازد و پس از تجزيه و تحليل و خود شناسي بهتر و عميق تر با كمك او تصميم مناسبي مي گيرد و در نهايت به حل مشكل كنشي توفيق مي يابد ( شفيع آبادي – ۱۳۸۳).

۲۷- سي گيلبرت رِن ، مشاوره را چنين تعريف مي كند . مشاوره رابطه اي است پويا و با هدف كه بر اساس مشاركت مشاور و مراجع بر نيازمنديهاي

مراجع انجام مي گيرد . در اين رابطه ، توجه به خود شناسي و خود تصميم گيري از طرف مراجع مورد تاكيد است( شريفي و حسيني – ۱۳۷۰).

۲۸- به عقيده ي هاوارد ، هدف اصلي مشاوره فراهم آوردن موقعيتي مناسب براي مراجع است تا بتواند راحت تر و رضايت بخش تر به زندگي اش ارايه دهد . مشاوره با تسهيل فرايند رشد ، شناسايي و حل مشكلات ، آموزشي شيوه هاي تصميم گيري درست و نحوه ي مواجهه با بحرانهاي زندگي همراه است و به گشترش بينش حل تعارضهاي دروني و رشد روابط سازنده با ديگران مي انجامد ( شفيع آبادي – ۱۳۸۳).

۲۹- مشاوره يك خدمت ياري دهنده است و هدف آن كمك به رفع مشكلات مراجع ، ايجاد سازگاري مطلوب ، پرورش خود رهبري و تضمين سعادت و خوشبختي وي مي باشد . روشيهايي كه در عرضه ي كمك به مراجع به كار گرفته مي شود بايد با خصايص و نيازمنديهاي مراجع ، منطبق باشد ( شريفي و حسيني –۱۳۷۰).

۳۰- هدف از مشاوره كمك به مراجع است تامقصودخود را از زندگي دريابد و آن را تصريح كند و به انتخابهاي آگاهانه و عاقلانه اي دست زند كه متناسب با طبيعت و تواناييهاي اوست . سپس در زمينه هايي كه در حد امكان و استطاعت اوست به كار و عمل بپردازد( صافي – ۱۳۸۱).

۳۱- در مشاوره ، اول آنكه : برقراري محيطي سرشار از امنيت و تعامل پويا بين مراجع و مشاورضروري است ؛ دوم آنكه : مشاور نقش كمك دهنده و نه تحميل كننده دارد ؛ سوم آنكه : رابطه ي مراجع و مشاور بايد حضوري باشد ، زيرا مشاهده ي وضع ظاهري و حركات مراجع در شناخت و تشخيص مشكلات او نقش مهمي دارد و چيزي به نام مشاوره ي تلفني ، از نظر علمي وجود ندارد و آنچه در جامعه ي ما به غلط به مشاوره ي تلفني معروف شده است راهنمايي تلفني است . چهارم آنكه : هدف مشاوره خودشناسي بيشتر و يادگيري فرآيند تصميم گيري مناسب و نيز قبول مسئوليت مراجع است .پنچم آنكه : مراجع از طريق مشاوره شيوه هاي انتخاب و طرح ريزي و ادامه ي

يك زندگي معقول و موفق را مي آموزد و در آينده خودش مي تواند مشكلاتش را حل كند و براي هر مشكلي به مشاور مراجعه نكند . ششم آنكه : مراجع به نوعي با مشكل عاطفي يا با وجود مانعي در رشد مواجه است و قصد دارد با كمك مشاوره مشكلش را حل كند و يا مانع را از سد راه بر دارد. شفيع آبادي – ۱۳۸۳).


برچسب: انواع مشاوره، اهداف مشاوره، تعريف مشاوره خانواده، تعريف و اهداف راهنمايي و مشاوره، مشاوره خانواده چيست، ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۲ آبان ۱۳۹۶ساعت: ۱۲:۲۲:۱۹ توسط:afsaneh موضوع:

اهميت و نقش مشاوره در زندگي چيست

نقش مشاوره در زندگي

هر انساني نياز به غذا و محيط امن دارد و مي خواهد مورد احترام باشد و احساس ارزشمندي بنمايد. همچنين هر فردي داراي علائقي است. يكي علاقه به كارهاي هنري دارد و ديگري علاقه مند به فعاليت اجتماعي يا انجام امور مذهبي است. برخي از نظر بدني توان بيشتري دارند و دسته اي داراي استعداد و توان ذهني بالاتري هستند. در يك جمله، آميان بايكديگر متفاوت هستند. نمي توان انتظار داشت كه همه مردم مانند هم و يكسان عمل كنند آنچه در همه آدميان مشترك است اين است كه همه ي آنان مي خواهند رشد و پيشرفت نمايند، با محيط خود سازگار باشند، زندگي خانوادگي خوبي داشته باشند، در شغل خود موفق باشند، فرزندان خود را به درستي تربيت نمايند و از نظر اخلاقي و معنوي به كمال مطلوب برسند.
كوشش آدمي بر آن است كه زندگي او سرشار از صفا و يكرنگي باشد، با مردم رابطه اي دوستانه وصميمانه اي داشته باشد، از عهده زندگي خانوادگي و شغلي خود برآيد و بتواند مشكلات زندگي خود را حل كند. گاهي در جريان زندگي براي آدمي مشكلي رفتاري پيش مي آيد و او نمي تواند راه حلي براي آن بيابد. در اين صورت لازم است از خدمات مشاوره اي استفاده كند. مشاوره يك رابطه دو جانبه است بين فردي كه مشكلي در زندگي شخصي، تحصيلي، خانوادگي و ارتباطي دارد و نتوانسته است راه حلي براي آن بيابد و مشاوري كه داراي دانش و تجربه لازم براي شناختن، تشخيص و ارائه راه حل براي اين گونه مشكلات است در اين رابطه دو جانبه مشاور به فرد كمك مي كند تا راه حلي براي مشكل خود بيابد. مشاوره براي كمك به افراد سالم و بهنجار يعني ۹۰ تا ۹۵ درصد افراد جامعه است كه براي آنان مشكلات رفتاري پيش آمده است. مشكلاتي كه زندگي آنان را مختل نكرده است ولي زندگي را براي آنان سخت و ملال آور ساخته است –
مشكلاتي از قبيل اين كه :
چگونه با فرزندان خود رفتار كنند؟، چگونه مشكل رفتاري كودك خود را حل كنند؟، چه رشته تحصيلي را انتخاب نمايند؟،چه شغلي را انتخاب كنند؟،با چه كسي ازدواج نمايند؟، چگونه با همسر خود رفتار كنند؟، چگونه اختلافهاي خانوادگي را حل كنند؟، چگونه از عهده مشكلات شغلي خود برآيند؟، چگونه با اضطرابها و افسردگيهاي گذرا روبرو شوند؟

ماهيت مشاوره
مشاوره شاخه اي از روانشناسي كاربردي است و به افراد سالم در زمينه هاي زير كمك مي كند:
۱- مشاوره به فرد كمك مي كند تا در زمينه بدني، عاطفي، اجتماعي، ذهني و ارزشي رشد نمايد. رشد آدمي جرياني پيوسته است كه از كودكي شروع مي شود و تا پيري ادامه مي يابد. آهنگ رشد گاهي تند و گاهي كند است. رشد بدني با تغييرات بدني همراه است. اين تغييرات گاهي باعث برداشتهاي خاص فرد از خويشتن مي شود و احساس كمبود مي كند. او خود را با ديگران مقايسه مي كند و احساس مي كند كمبودي دارد و احساس حقارت مي كند. مشاور در چنين موردي به فرد كمك مي كند تا تغييرات بدني خود را بپذيرد و برداشت واقع بينانه اي از خويشتن داشته باشد.
رشد عواطف باعث شاد بودن و رضايت از زندگي و اشكال در آن باعث احساس رنجش و تنگ دلي مي شود. گاهي ترسها، اضطرابها و دلواپسي ها نمي گذارند كه فرد از زندگي خود لذت ببرد و تصور مي كند كه زندگي او بيهوده است. مشاور مي تواند به فرد كمك كند تا بر ترسها، اضطرابها و دلواپسي هاي خود غلبه كند و بر نقاط مثبت خويش و زندگي تأكيد نمايد و از توانمنديهاي خود در جهت باور نمودن زندگي خود استفاده كند. برخي از افراد كناره گيرند و از روبرو شدن با ديگران مي ترسند. اينان مهارتهاي اجتماعي ندارند. وقتي فرد از نظر اجتماعي خود را ناتوان بداند با مردم آميزش ندارد و از آنان دوري مي كند. اين كناره گيري و دور شدن از جمع نه تنها باعث مي شود كه فرد بسياري از موقعيتهاي شغلي و اجتماعي را از دست بدهد و از پيشرفت او جلوگيري نمايد بلكه باعث احساس بي مصرفي و بي ارزشي در فرد مي شود. آموزش مهارتهاي اجتماعي در جريان مشاوره مي تواند به چنين افرادي كمك كند تا با قدرت و جرأت در جمع حاضر شوند و از اقدام به كار نهراسند و در ايجاد روابط اجتماعي با ديگران بكوشند.
گاهي فرد از نظر درسي افت پيدا مي كند. پيشرفت نكردن در درس غير از جلوگيري از رشد ذهني به رشد عاطفي و اجتماعي فرد نيز لطمه مي زند.
بسياري از افراد استعداد خوبي دارند ولي شيوه مطالعه را نمي دانند و براي آن برنامه ريزي نمي كنند. مشاور، به فرد روش مطالعه و شيوه برنامه ريزي براي آن را آموزش مي دهد. مشكلات تحصيلي را نمي توان به صورت احساسي حل كرد و راه حل آن تنبيه، سرزنش، مقايسه و پرخاش نيست.
بايد در اين زمينه دقت كرد كه ممكن است مطلبي را ياد نگرفته باشد و يا شرايط خانوادگي و كشمكشهاي آن نگذارد كه دانش آموز بادقت و باحواس جمع مطالب درسي را فراگيرد بايد به دانش آموز كمك كرد تا درس را فرابگيرد و بتواند آن را پس بدهد.
در جريان رشد گاهي موانعي قرار مي گيرد اين موانع ممكن است دروني باشد مانند اين كه فرد احساس محروميت و ناكامي كند يا دچار تعارض باشد.
وقتي فرد احساس كند كه به او محبت نشده است يا واقعاً مورد توجه پدر و مادر نبوده است تمام حواس او به اين كمبود متوجه است و در فكر اين است كه چرا چنين شده و نبايد چنين مي بود. هجوم اين افكار نمي گذارد كه از وضعيت فعلي خود بهره بگيرد. در اين حالت مشاور به فرد كمك مي كند تا به حال وضعيت فعلي خود توجه كند و از تواناييهاي فعلي خود حداكثر استفاده را بكند. موانع ممكن است بيروني باشد. موانع خانوادگي، اقتصادي و اجتماعي جزء موانع خارجي هستند. گاهي فرد پدري پرخاشگر و بد اخلاق دارد يا خودش بيكار است و يا با تبعيض در جامعه و رعايت ننمودن قانون روبرو است. در چنين وضعيتي، مشاور بايد به فرد كمك كند تا با درك موقعيت به صورت منطقي با آن برخورد كند و فشار مضاعفي برخود نياورد.
۲- مشاوره به فرد در سازگاري با موقعيتهاي زندگي كمك مي كند. آدمي تلاش مي كند تا با محيط سازگار شود. كودك در هنگام تولد و در اولين برخورد با محيط گريه مي كند. او مي خواهد نفس بكشد در ابتداي هواي زياد وارد ريه او مي شود و او را ناراحت مي كند بنابراين گريه مي كند به تدريج ياد مي گيرد كه به اندازه كافي هوا به ريه خود بفرستد. همچنين كودك دهان خود را حركت مي دهد و غذا مي طلبد و اگر به دست نياورد گريه مي كند. اين گريه براي سازگار شدن با محيط است. يكي از مسايل عمده زندگي انسان سازگار شدن با موقعيتهاي مختلف زندگي است اگر فرد نتواند خود را با شرايط محيطي سازگار نمايد دچار اشكال مي شود. فرد بايد بتواند در محيط نيازهاي خود را برآورده سازد و از امكانات محيطي استفاده كند و با افراد ارتباط برقرار نمايد و از آنان كمك بگيرد.
سازگاري بامحيط خانواده مستلزم تفاهم، تبادل نظر، همكاري و همياري همه اعضاي خانواده است. سازگاري با محيط مدرسه مستلزم تبادل نظر با مدير مدرسه، معلمان و همكلاسان است. بدون همكاري و مساعدت همگان نمي توان از محيط مدرسه بهره گرفت. سازگاري با محيط بيروني نيازمند برخورد مناسب با ديگران و محبت و دوستي با آنان است. هر فردي بايد با محيط شغلي خود نيز آشنا شود و با رعايت مقررات و قوانين كارهاي خود را به خوبي انجام دهد. مشاور به افراد كمك مي كند تا با اعضاي خانواده خود تبادل مناسب داشته باشد، از محيط مدرسه استفاده بهينه بكند و با اجتماع و مردم درست درآميزد و از عهده شغل و كار خود به خوبي برآيند.
۳- مشاوره به فرد كمك مي كند تا تصميم گيري مناسبي داشته باشد و راه حل درستي را انتخاب نمايد. انسان در زندگي خود هميشه با تصميم گيري و انتخاب مواجه است. حتي آنان كه راهي را انتخاب نمي كنند باز تصميم گرفته اند كه چنين باشد. برخي از تصميم گيريها ساده است. مثلاً تصميم گيري در مورد اين كه كدام لباس را بپوشيم يا با چه وسيله اي سركار برويم. اين تصميم گيريها را مي توان به راحتي انجام داد و لباسي را پوشيد و يا با وسيله اي سركار رفت. بعضي از تصميم گيريها مشكل است. تصميم گيري در مورد اين كه فرد به كدام رشته تحصيلي برود يا تصميم در مورد اين كه به كدام مدرسه برود يا تصميم گيري در مورد اين كه با چه كسي فرد ازدواج كند و يا تصميم در مورد انتخاب شغل . اين گونه تصميم گيريها را نمي توان به سادگي انجام داد و اشتباه در آن عواقب ناگواري را به دنبال دارد. بعضي از تصميم گيريها مشكل تر است.


مثلاً تصميم گيري در مورد تغيير رشته تحصيلي، تصميم گيري در مورد تغيير شغل و يا جدا شدن از همسر. مشاور به فرد كمك مي كند تا با بررسي مشكل به راه حل مناسب برسد و آن را انتخاب نمايد. مشاور فرايند تصميم گيري را به فرد آموزش مي دهد. آموزش فرآيند تصميم گيري مي تواند در بسياري از مشكلات تحصيلي، شغلي و خانواده به كار آيد. در اين فرايند ابتدا مشكل تعريف مي شود و دقيقاً مشخص مي گردد كه مشكل چيست. آن گاه راه حلهاي براي آن مشكل پيشنهاد مي شود. آن گاه از بين راه حلها، راه حلي كه عملي تر، مفيدتر و موثرتر براي حل مشكل است انتخاب مي شود. بسياري از افراد مشكل خود را روشن و مشخص نمي كنند يا تنها به يك راه مي انديشند و يا به راه حلهاي ايده آل و غيرقابل وصول توجه دارندو به واقعيتها و امكانات خود توجه نمي كنند در اين صورت نمي توانند تصميم گيري كنند.
۴- مشاوره به فرد كمكي كند تا رابطه خانوادگي. اجتماعي مناسبي داشته باشد رابطه با ديگران و تبادل نظر با آنان جزء جدايي ناپذير زندگي اجتماعي است. رابطه با ديگران مي تواند باز، صادقانه و صميمي باشد. و مي تواند مبهم، خشك و رياكارانه باشد. وقتي اعضاي خانواده با يكديگر صادقانه و دوستانه باشد فضايي گرم و صميمي ايجاد مي شود كه همه اعضاي خانواده در بودن در آن فضا با يكديگر لذت مي برند. رابطه مبهم و خشك، اعضاي خانواده را از يكديگر دور مي كند و آنان احساس تعلق به خانواده نمي كنند. هرچه روابط اجتماعي صادقانه تر و بي رياتر باسد و در آن احترام و تفاهم متقابل وجود داشته باشد افراد نسبت به يكديگر احساس همبستگي بيشتر مي كنند و علاقه بيشتري به دوام و بقاي چنين روابطي دارند. مشاور به اعضاي خانواده افراد كمك مي كند با رابطه اي توأم با درك و فهم متقابل و ارزش نهادن به يكديگر داشته باشند.
مشاور شرايطي را ايجاد مي كند كه در آن افراد به يكديگر اعتماد داشته باشند و به راحتي به گفتگو و تبادل نظر بپردازند. براي ايجاد رابطه مناسب بين افراد لازم است كه مشاور:
الف) هماهنگ عمل كند و گفتار و رفتار او همخواني داشته باشد. يعني به آنچه مي گويد خودش هم عمل كند.
ب) بي ريا باشد و نقش بازي نكند.
ج) رازدار باشد.
د) افراد را آن گونه كه هستند بپذيرد و به آنان احترام بگذارد.
ه) مشكل افراد را درك كند و با آنان همدلي داشته باشد.
با بودن اين خصوصيات شرايطي ايجاد مي شود كه افراد احساس امنيت مي نمايند و مشكلات خود را به راحتي مطرح سازند و با استفاده از تجارب مشاور به راه حلي براي مشكل خود دست مي يابند.
۵- مشاور به فرد كمك مي كند تا در اصلاح و تغيير رفتار خود اقدام كند. با استغنا نمودن رفتارهاي ارثي و رفتارهاي زيستي كه تحت تأثير هورمونها و تغييرات شيميايي بدن قرار دارد، غالب رفتارهاي آدميان ياد گرفته شده است. آدمي ياد مي گيرد كه حرف بزند، لباس بپوشد، غذا بخورد، بخوابد، بنويسد … .
رفتار فرد تحت تأثير محيط خانواده، محيط بيرون، محيط آموزشي و وسايل ارتباط جمعي قرار دارد. همانگونه كه افراد رفتار درست را فرا ميگيرند رفتارهاي نادرست را نيز ياد مي گيرند مثلاً كودكان ياد مي گيرند كه گريه كنند، نق بزنند، پرخاشگر باشند، قهر كنند، بي انضباط باشند و … .
مشاور به فرد كمك مي كند تا از شيوه يادگيري رفتار نادرست آگاه شود و با استفاده از روشهاي تغيير رفتار به اصلاح آنان بپردازد. بررسيها نشان داده است كه:
• اغلب رفتارهاي آدميان ياد گرفته شده است.
• رفتار ياد گرفته شده براي فرد نتيجه بازدهي دارد و با انجام آن به نتيجه دلخواه مي رسد.
• تا زماني كه اين بازدهي و نتيجه براي فرد باشد آن رفتار ادامه مي يابد و تكرار مي شود.
• رفتار ياد گرفته شده را مي توان تغيير داد.
• براي تغيير رفتار بايد از روشهايي استفاده كرد كه باعث ادامه رفتار نادرست نشود.
• از روشهاي نادرست براي تغيير رفتار نبايد استفاده كرد.
مثلاً نق زدن كودك رفتاري ياد گرفته شده است و كودك با نق زدن به نتيجه دلخواه خود رسد. يعني توجه مادر را نق زدن جلب كرده و يا آنچه را مي خواسته دريافت نموده است و به شكلات، شيريني و بستني دلخواه خود رسيده است. چون كودك با نق زدن آنچه را خواسته بدست آورده است مجدداً نق مي زند تا به آن نتيجه برسد. اگر كودك احساس كند كه با نق زدن به نتيجه نمي رسد مطمئناً اين كار را ادامه نخواهد كرد براي تغيير دادن رفتار نق زدن كودك بايد به اين رفتار توجه نكرد و با نق زدن چيزي به او نداد تا رفتار نق زدن خاموش شود. گريه كردن و پرخاشگري هم همينطور است. وقتي كودك با گريه و پرخاش به نتيجه نرسيد آن را رها مي كند. از تنبيه بدني براي تغيير دادن رفتار نبايد استفاده كرد زيرا غالباً خود را مستحق آن نمي داند و از طرفي بين تنبيه بدني و رفتار خود رابطه اي برقرار نمي كند و نمي داند چنين رفتاري تنبيه بدني شده است مثلاً چرا براي درس نخواندن كتك خوده است. بهتر بود او را وادار به درس خواندن و تشويق به آن مي كردند.
در يادگيري رفتار الگوها و سرمشق نقش اساسي دارند. پدران و مادران و مربيان مي توانند الگوها و سرمشقهاي خوبي براي فرزندان و دانش آموزان باشند. رفتار سرمشق به وسيله فرزند و دانش آموزمشاهده مي شود سپس آند رفتار مدل و الگو قرار مي گيرد و با پيروي از آن فرزند و ذانش آموز رفتار درست و نادرست را ياد مي گيرند.


برچسب: روانپزشك يا مشاورخانواده چقد ميتونه رو روند زندگي تاثير بذاره؟، مشاور خانواده و زندگي برتر، مشاوره تلفني با مشاوران برتر ايران، مشاوره ي ازدواج ضروري است، نقش مشاوره در زندگي، ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۲ آبان ۱۳۹۶ساعت: ۱۲:۲۱:۲۶ توسط:afsaneh موضوع:

نكاتي درباره وظايف و اهداف مشاور

اهداف مشاوره
گاهي اوقات اهداف وظايف مشاوره با يكديگر خلط مي‌شوند. در واقع اهداف، وظايف و فعاليت‌هاي مشاوره را جهت مي‌دهند و هدايت مي‌كنند. وظايف، گام‌هايي هستند كه براي رسيدن به اهداف بايد انجام شوند; و ممكن است مستلزم استفاده از فنون گوناگون باشد (مثل تعريف و بازشناسي مسئله و ابعاد آن، ايجاد تعادل در احساسات، كاهش اضطراب . . .) اهداف مشاوره ممكن است ويژه يك موقعيت يا وظيفه خاص باشند (مشاوره ژنتيك، خاتمه دادن به بارداري، مشاوره قبل از آزمون (HIV ، يا اينكه جنبه هاي كلي تري را نيز در بر گيرد (ارزيابي رواني ـ اجتماعي مراجع، حمايت از مراجع و خانواده) .

روشن و صريح بودن اهداف مشاوره كمك مي‌كند به
-ايجاد رابطه واقع‌بينانه با مُراجع و كاهش انتظارات نابجا در باره آنچه كه با مشاوره قابل دستيابي است.
– رفع سوء تفاهم‌ها (مثل اينكه مشاوره يك رابطه دوستانه و هميشگي است)
– كاهش تصورات غير واقعي در باره آنچه كه در جلسات مشاوره ممكن است مطرح شود يا رخ دهد.
اهداف هميشه بايد با نيازها، مشكلات، موقعيت و شرايط محيطي مُراجع، تناسب داشته باشد. اگر اهداف نامناسب، مبهم، بسيار كلي، غير واقع‌بينانه يا وسيع باشند، احتمال كمي دارد كه مشاوره به نتيجه مطلوب براي مُراجع منجر شود.

اهداف مهم يا نتايج مطلوب مشاوره براي مراجع
۱) مراجع تصوير واضح و واقع بينانه اي از موقعيت، احساسات و توانايي‌هايش به دست آورد
۲) راه هاي جديدي براي نگريستن به موقعيت و مسئله خودش، بيابد و درك كند
۳) اعتماد به نفس و قبول مسئوليت در او براي تدبير مسئله خودش افزايش يابد
۴) اهداف ويژه، صريح و عملي براي بهبود بخشيدن به وضعيت خود مشخص نمايد و برگزيند
۵) بتواند براي بهبود وضعيت، پيشگيري از مشكل (مثل بيماري)، يا تغيير مطلوب در سبك زندگي طرحي عملي تهيه كند.
۶) براي اجراي تغيير، از انگيزه و مهارت‌هاي مورد نياز برخوردار شود
۷) با ارتقاي اعتماد به نفس و خودبسندگي خود، از رابطه مشاوره اي استقلال كسب كند
معمولا همه اين اهداف در هر رابطه مشاوره اي يا در طي جلسه، حاصل نمي‌شود; بلكه بسته به شرايط و ويژگي‌هاي مُراجع، هر جلسه ممكن است بر يك يا معدودي از اهداف تمركز گردد. كسب مهارت‌هاي گسترده نياز به زمان بيشتري دارد .

وظايف مشاور
وظيفه اصلي مشاور، اين است كه به مُراجع و يا خانواده او كمك كند تا به شناخت، نگرش، باور‌ها و مهارت‌هاي مناسبي براي حل مسئله دست يابند كه آنان را قادر سازد با مسائل يا تغييرات ناشي از اختلال در سلامتي به نحو موثر عمل نمايند و تطابق يابند.
وظايف ذيل به دستيابي به اهداف مشاوره كمك مي‌كند :
۱) برقراري ارتباط موثر با مراجع
۲) كسب و ارائه اطلاعات لازم از طريق به جريان انداختن و هدايت بحث
۳) شناسايي و درك مسئله (هاي) مُراجع و ابراز اين درك به او
افرادي كه براي دريافت ياري، مراجعه مي‌كنند خواستار آنند كه توسط كارشناساني كه با آن‌ها مشاوره مي‌نمايند درك شوند. بدين منظور مشاور، ممكن است با تكان دادن سر، نگاه كردن، توجه به مراوده هاي كلامي و غيركلامي، پرسيدن و بازتاب دادن آنچه گفته شده، توجه و درك خود از مُراجع را ابراز نمايد.
يك تاييديه قوي براي مراجع مبني بر اينكه حرف‌هايش شنيده شده، استفاده از واژه هاي خود او براي طرح سوال يا مداخله بعدي است. هنگامي كه فرد احساس مي‌كند او را درك مي‌كنند، خود تسلايي قابل توجه است; حتي اگر چيزي ارائه نشود. اين احساس همچنين موجب افزايش اعتماد و مشوق آشكار ساختن خود مي‌باشد.
۴) بررسي و تشريح دلالت‌ها و اثرات مسئله بر كار، زندگي، و روابط اجتماعي مُراجع از طريق گفت و گو
۵) استخراج و توصيف تمام مسايل و دغدغه هاي مراجع، آنگونه كه خودش آن‌ها را مي‌بيند
۶) توجه و پرس وجو در باره روابط با خانواده، دوستان، كاركنان ومتخصصان بهداشتي ديگر
پرسش‌هايي كه ممكن است در اين زمينه مطرح باشد شامل :
 آيا فرد ديگري در باره مسئله اطلاع دارد و چه كسي ؟
 چه فرد يا افرادي ممكن است بيشتر تحت تاثير باشند و چگونه ؟
 چه كسي تمايل دارد كه (در مراقبت و حمايت از مُراجع) درگير باشد ؟

۷) ياري دادن به مُراجع از طريق بحث براي تعيين اولويت‌ها و ترتيب مسايل براي رسيدگي و حل آن‌ها .
۸) درك اينكه مُراجع چگونه به مشكل خود مي‌نگرد و كمك به او براي در نظر گرفتن ديدگاه هاي ديگر و شناخت ابعاد و جوانب ديگر مسئله
۹) كمك به مُراجع براي اينكه احساس كند گزينش‌هاي متعددي براي او وجود دارد
در نتيجه ناخوشي يا اضطراب ناشي از مواجهه با مسئله، مُراجع ممكن است احساس كند كه راه چاره و تصميمي براي او وجود ندارد. با چنين احساسي، فرد مقداري از اعتماد به نفس و استقلال خود را از دست مي‌دهد.

۱۰) حفظ درجه اي از بي طرفي در ارتباط با شيوه زندگي مراجع وتصميماتي كه در باره نحوه سازگاري با مسئله خواهد گرفت اين به افزايش اعتماد به نفس و احساس استقلال او كمك مي‌نمايد
۱۱) كمك به مُراجع براي تدبير و حل مسايل خود از طريق
ارتقاي سطح دانش و اطلاعات و قادر ساختن او براي نگريستن و تحليل موقعيت خود از جوانب مختلف، افزايش دامنه انتخاب و تصميم گيري آگاهانه.

۱۲) كمك به تقويت اعتماد به نفس، پذيرش مسئوليت مُراجع و واگذاري مسئوليت به او براي حل مسئله
۱۳) كمك به مُراجع براي تداوم تطابق و تغيير (يعني هر جا كه مناسب باشد او را اميدوار سازيد)
۱۴) شناسايي موانعي كه ممكن است مانع تغيير شوند و توجه به راهبردهايي براي غلبه بر آن‌ها
اين ممكن است مستلزم شناسايي تجربه هاي موفق مُراجع در گذشته براي كسب اعتماد به نفس، يادگيري شيوه هاي جديد براي تعامل با افرادي كه مانع محسوب مي‌شوند، كشف و ابداع برنامه هاي جديد براي نيل به هدف باشد .

۱۵) توجه به اينكه مشكلات مربوط به مراقبت‌هاي بهداشتي الزاما مشكل اصلي يا شديدترين مسئله مراجعان نيستند. به عبارت ديگر نحوه رفتار، واكنش يا تطابق مردم هنگام مواجهه با مسائل مرتبط با سلامتي ممكن است علامتي از مشكلات زمينه اي يا همراه ديگر باشد.
از اين رو نگريستن به مشكلات طبي مثل بيماري به عنوان مدخلي بر ساير مشكلات ارتباطي و رواني ـ اجتماعي، قابل توجه است.

۱۶) كمك به مُراجع براي حفظ اميد واقع‌بينانه و تصديق توانايي‌هاي تطابقي او
بدين منظور تغييرات مثبتي كه در زندگي مُراجع و در مقابله با مسئله رخ داده است را شناسايي و برجسته كنيد.

۱۷) ترغيب و كمك به مُراجع براي اينكه با افرادي كه در مراقبت و حمايت از او نقش موثر دارند، تعامل داشته باشد (مثل اعضاي خانواده، دوستان، همكاران) ۰ اين كار به جلوگيري از وابستگي به مشاور يا متخصصان ديگر كمك مي‌كند

۱۸) براي فراهم كردن حفاظت و مراقبت روان شناختي جامع براي مراجع، با پزشكان، پرستاران و متخصصان ديگر تعامل و تشريك مساعي داشته باشيد
سازماندهي جلسات مشاوره; مراحل كار
گام‌هاي زير يك نقشه راهنما براي اجرا و هدايت جريان مصاحبه ارائه مي‌دهند. هر چند اين مراحل الگويي براي اولين جلسه مشاوره است، بسياري از آن‌ها در جلسات پيگيري نيز قابل استفاده اند.

۱) برقراري رابطه
با سلام و خوش آمدگويي به مُراجع احترام گذاشته و از او دعوت كنيد در جاي مناسب و راحتي بنشيند. سپس جلسه مشاوره را با روشن كردن موارد زير شروع كنيد : شما كه هستيد، جايي كه كار مي‌كنيد، وظيفه شما در ارتباط با مُراجعان، هدف از اين ملاقات، زمان جلسه و محدوده زماني كار.

۲) آشنايي با مُراجع و انتظارات او
مُراجع را براي معرفي خود (آنگونه كه مايل است)، صحبت كردن، بحث و بيان انتظاراتش ترغيب نماييد.

۳) متمركز كردن جلسه مشاوره
براي اين منظور با مشاركت مراجع، موضوع جلسه را مشخص و هدف (هاي) كوچك، ويژه و دست يافتني را براي آن تنظيم نماييد. اين كار بويژه زماني كه مشاور، تشخيص دهد چند جلسه براي رسيدگي به مسئله لازم است، مفيد مي‌باشد.

۴) كسب اطلاعات و كاوش در باره مسايل، نيازها و نگراني‌هاي مراجع
اين منظور با ترغيب مراجع به صحبت كردن و طرح سوالات مناسب و برانگيزاننده، حاصل مي‌شود. همچنين حدود اطلاعات او را در باره وضعيت خودش بسنجيد. با سنجش اطلاعات و آگاهي مُراجع در آغاز فرايند، اطلاعات غلط را مي‌توان تصحيح، و كمبود‌ها را رفع نمود.

۵) شناسايي نگرش، ادراك و باور‌هاي مراجع در باره مسئله
در اين مرحله نحوه تعبير و تفسير، ديدگاه، احساسات و باورهاي مُراجع در باره ابعاد، علل، آثار و نتايج مسئله مورد بررسي قرار مي‌گيرد. مثلا با طرح اين سوال كه ” نظر شما در باره . . . (درمان جراحي، استفاده از روان درماني . . .) چيست ؟”، اين امكان فراهم مي‌شود تا نظرات و باور‌هاي مُراجع آشكار شود و اطلاعاتي در باره احتمال پذيرش و تمكين Compliance او به دست آيد.migna.ir

۶) كمك به مراجع براي رتبه بندي مسايل و نگراني‌هاي خود
با گفت و گو به مُراجع كمك كنيد تا مسايل و مشكلات خود را به ترتيب اهميت يا شدت رتبه بندي و به عبارتي اولويت بندي كند.
اين كار :
· اضطراب فرد را به حد قابل كنترلي كاهش مي‌دهد
· به مردم كمك مي‌كند كه مسايل خود را مشخص و روشن نمايند
· به تنظيم اهداف مشخص و قابل دستيابي و كسب احساس كنترل كمك مي‌كند
· با شناخت و حل موفقيت آميز يك مسئله، اغلب تجربه مفيدي براي رسيدگي به / و حل مسايل ديگر حاصل مي‌شود.

۷) ياري كردن مراجع در اتخاذ تدبير براي حل مسئله; از طريق :
· بازشناسي مسئله; قادر ساختن مراجع براي اينكه از منظري ديگر نيز مسئله را بررسي كند. كاوش در منابع و روش‌هاي فراهم براي مراجع براي حل مسئله; شامل تجربه و نحوه عمل آنان در گذشته هنگام مواجهه با مسايل، افرادي كه براي ياري و حمايت مراجع در دسترس هستند . . .
· كمك به مُراجع براي تنظيم هدف (ها) و شناسايي راه حل‌هاي ممكن
· ياري كردن مُراجع براي تصميم گيري جهت انتخاب راه حل مناسب
· كمك به او در تهيه يك برنامه عملي يا طرح كار براي انجام تغيير
· دعوت به همكاري يا درگير ساختن اعضاي تيم مراقبت بهداشتي هنگامي لازم و ممكن باشد. اين كار به كاهش فشار بر اعضا و افزايش طيف مداخلات و راه حل‌هاي مفيد كمك مي‌كند.

۸) ارزيابي جلسه
براساس آنچه ديده و شنيده شده است از جوانب مختلف (عاطفي، طبي، اجتماعي، تحليل و تدبير مسئله، پيشرفت كار) جلسه را تا پايان ارزيابي كنيد.

۹) اختتام جلسه
خاتمه دادن به جلسه به نحو مناسب به اندازه آغاز كردن آن مهم و بر فرايند مشاوره موثر است. اين كار شامل نكات ذيل است :

· خلاصه كردن آنچه ديده و شنيده شده، ضمن توجه به نقاط ضعف و قوت شناسايي شده

· تصميم گيري مُراجع و مشاور
· تصميم گيري به مواردي مانند مراجعه مجدد به مشاور و ادامه جلسات مشاوره، انجام دادن يا ندادن آزمايشات، رجوع به و گفت و گو با پزشك، در ميان گذاشتن با خانواده و . . . مربوط مي‌شود.
همچنين، مشاور بايد تصميم بگيرد كه آيا او فرد مناسب براي رسيدگي به مسئله مراجع است ؟ با چه كسي در باره مسئله گفت و گو كند ؟، فاصله بين جلسات مشاوره چقدر باشد ؟
تعاريف و نظريه‌هاي مختلف پاترسون (۱۹۷۳)، مشاوره را جريان ياري دهنده اي مي‌داند كه به ارتباط خاص بين دو نفر نياز دارد.يكي از اين دو نفر يعني مراجع، معمولاً با مشكل رواني و عاطفي رو به روست، و ديگري، يعني مشاور، كه در حل مشكلات رواني مهارت دارد.
از طريق ايجاد رابطه خاص مشاوره اي، مشاور به مراجع كمك مي‌كند تا راه حلي براي مشكل خود بيابد.به نظر پاترسون، ارائه اطلاعات صرف، پند و اندرز دادن و تلقين افكار و عقايد به ديگران را هيچگاه نمي‌توان مشاوره دانست.به نظر او، رابطه حسنه بين مراجع و مشاور اثر روان درماني مهمي در روند مشاوره دارد؛ به طوريكه اگر مشاور نتواند چنين رابطه مطلوبي را ايجاد كند، مشكل مراجع در حد مطلوبي حل نخواهد شد.[۳] migna.ir
آرياكل (۱۹۶۱ و ۱۹۷۷)مشاوره را جرياني اختصاصي و انحصاري بين دو نفر مي‌داند كه در آن مراجع با كمك مشاور، به بررسي و تجزيه و تحليل مشكل خود اقدام مي‌كند و از موارد ناشناخته آگاه مي‌شود؛ عوامل ناخواسته و مزاحم را تغيير داده و زندگي بهتر و مطلوب تري را براي خويش فراهم مي‌كند. دينك ماير (۱۹۶۸ و ۱۹۷۲)، كه از پيروان روان شناسي فردي است، مشاوره را ايجائد رابطه حسنه بين دو نفر(يعني مشاور و مراجع) تلقي مي‌كند كه از طريق اين رابطه، مشاور به مراجع ياري مي‌دهد تا نحوه ارتباط با ديگران را فراگيرد، نيازهايش را به طور معقول و مقبولي برآورده سازد، احساساتش را بشناسد، اطلاعاتي درباره نكات قوت و ضعف خويش به دست آورد و با تعيين و شناخت اهداف آينده، شيوه هاي وصول به آنها را بياموزد.[۴] مشاوره به تغيير ادراكات، اعتقادات، نگرش ها، رفتارها و نهايتاً تغيير شيوه زندگي منجر مي‌شود.[۵]
به عقيده پپينسكي (۱۹۵۴)، در مشاوره به بررسي و درمان مشكلات رواني نسبتاً سطحي مبادرت مي‌شود.اين مشكلات علل جسماني ندارند و صرفاً بر اثر عوامل محيطي حاصل شده اند.[۶]
رابينسون (۱۹۵۰)، مشاوره را كمك به افراد عادي براي كسب سازش بهتر با خود و ديگران، افزايش بلوغ عاطفي، استقلال و قبول مسئوليت مي‌داند.[۷]
از نظر استفلر و هاچ ،(۱۹۵۸ و ۱۹۷۲)، مشاوره، رابطه ياري دهندهٔ تخصي بين مراجع و مشاور است كه به شناخت بيشتر مراجع از خصوصيات خويشتن و تصميم گيري معقول و مناسب در زندگي منجر مي‌شود.مشاركت در چنين رابطه اي، اعم از فردي يا گروهي، باعث مي‌شود كه فرد به خودكاوي و خودشناسي بيشترو بهتري بپردازد و شيوه اي را در زندگي اش برگزيند كه با رغبتها، استعدادها و امكانات وي هماهنگ باشد.[۸]
اسميت(۱۹۵۵)، مشاوره را جريان ياري دهنده اي تعريف مي‌كند كه به وسيله آن، به مراجع اصول و شيوه هاي مربوط به انتخاب، طرح ريزي و ادامه يك زندگي معقول و موفقيت آميز، آموخته مي‌شود.از طريق مشاوره، مراجع مي‌آموزد كه چگونه يك زندگي سالم و سازنده را طرح ريزي نموده و ادامه دهد و از مهارتهاي حل مسئله، برقراري ارتباط و تفكر مثبت در عمل بهره برد.[۹]
به عقيده هنكي و ناي، مشاوره جريان ياري دهنده يكتايي است كه در آن، پس از طرح مشكل، با كمك مشاور كه فردي آشنا به امور رواني است به حل مشكل تشويق و راهنمايي مي‌شود.مشاوره از اين نظر يكتاست كه مشكل هر مراجع مخصوص به خود اوست و مشاور نمي‌تواند از قبل مشخص سازد كه مراجع چه نوع مشكلي را در جلسهٔ مشاوره مطرح خواهد كرد.
مشاوره همچنين قابل پيش بيني است، زيرا مشكلات مراجعان به ظاهر مشابه است و همگي احساس نگراني مي‌كنند، سرگردان هستند، دلهره دارند و نظام زندگيشان-يا دست كم بخش مهمي از نظام زندگيشان-به هم ريخته است.در عين حال، هريك از موارد مشابه، در مراجعان متعدد مصاديق رفتاري متفاوتي دارد.[۱۰]
به طور كلي، مشاوره تعاملي بين مشاور و مراجع است كه به آن وسيله به مراجع كمك مي‌شود تا پس از شناخت خويش تصميمات معقول و مقبولي اتخاذ كند. به بيان ديگر، مشاوره جريان بررسي مشكلات و مسائلي است كه مراجع با آنها مواجه است و علاقمند يا نيازمند به طرح آنها مي‌باشد.مراجع از طريف بحث و گفتگو درباره مشكلش با مشاور در جريان رابطهٔ مشاوره اي توأم با درك و تفاهم، به خودشناسي و كشف راه حلي موفق مي‌گردد وسرانجام تصميم معقول و مناسبي اتخاذ مي‌كند.[۱۱]
مشاوره و مراجعه مشاوره گيرندگان به مشاور و ديدار با او به صورت فردي و خصوصي يا گروهي انجام مي‌گيرد كه هريك بسته به احساس، درخواست و مشكل مراجع يا مراجعان محاسن و معايبي دارند.[۱۲]
طيبه زندي‌پور در كتاب درسي برنامه‌ريزي تحصيلي و شغلي، رازداري، مسئوليت پذيري و احترام به آزادي و حق انتخاب را از اصول مهم و بنياني كار مشاوران مي‌شمرد.[۱۳]

شاخص‌هاي اصلي مشاوره
چيزي كه اين دو شيوه را از يكديگر متفاوت مي‌كند از يك طرف عمق و گستردگي موضوع و هدف و از طرف ديگر زمان است.
مشاوره هميشه بر روي موضوعي مشخص متمركز مي‌شود (مثلا: «يك ترم بيشتر به امتحانات پاياني نمانده و من اصلا نمي‌توانم خودم را متمركز كنم») و با هدف «پيش‌گيري» و يا «مشكل گشايي» صورت مي‌گيرد.
در اين راه شكافتن موضوع مشخص از زاويه‌هاي واقعي‌بودن، تشريح چرايي مشكل و راه‌يابي و مشكل‌گشايي اساس مشاوره را تشكيل مي‌دهند. در كار مشاوره اختلالات رواني موضوع كار نيستند و رفع بيماري نيز ابتدا به ساكن هدف نيست؛ ولي ممكن است در طول مشاوره به اين رسيد كه دليل سخت‌جان شدن مشكلاتي كه فرد به خاطر آنها به مشاور مراجعه كرده‌است وجود اختلال رواني است كه در آن صورت بخاطر عمق و گستردگي مشكل بايد راه روان‌درماني را در پيش گرفت.
بنابراين مشاوره تنها براي موضوعاتي مناسب است كه اختلال و بيماري محسوب نمي‌شوند و فرد مراجعه‌كننده اساسا با برخورداري از توان رواني و پتانسيل مناسب در كنار برقرار بودن روابط كاري و خانوادگي و اجتماعي مناسب امكان تاثير گذاشتن بر موضوعات را با استفاده از مشاوره دارد. يعني مي‌تواند راههاي مناسبي را كه در جريان مشاوره حول يك موضوع كاملا مشخص با آنها آشنا مي‌شود، بوضوح دريابد، به آنها تكيه كند و به تنهايي اين راهها را در زندگي روزمره خود بكار ببندد.
مراجعه به مشاور روانشناس فقط براي گروهي خاص از افراد نيست بلكه هر كسي مي‌تواند در هر موقعيتي احتياج به مشاور پيدا كند، بخصوص زماني كه بخواهد جوانب مختلف تصميم و حركت زندگي خود را بهتر ببيند. بطور كلي عرصه‌هايي را كه يك فرد در زندگي با آنها روبرو است مي‌توان در غالب تصوير زير نشان داد.

موضوعاتي كه در چهارچوب اين عرصه‌ها مطرح مي‌شوند بيشمارند و عمق و گستردگي موضوع و هدف نيز از فردي تا فرد ديگر متفاوت است، حتي در يك عرصه و براي مثال در عرصه «رابطه فرد با خود و با محيط و افراد». در عمل هيچيك از اين عرصه‌ها از يكديگر مستقل نيستند و نمي‌توان تاثير يك مشكل را در يكي از اين عرصه‌ها تنها و تنها در همان عرصه ديد ولي عمق و گستردگي تاثيرات هر مشكل در يك عرصه تعيين‌كننده است كه عرصه‌هاي ديگر تا چه حد از آن تاثير بپذيرند.
در مورد روان‌درماني معمولا به دليل عمق و گستردگي موضوعات همه يا اكثر اين عرصه‌ها در فرد مراجعه‌كننده به نحوي دچار اختلال شده‌اند. در حاليكه در مشاوره تنها يك و يا چند موضوع از يك عرصه خاص موضوع مشاوره قرار مي‌گيرد (براي مثال در يكي از اين زمينه‌ها: «مشكلات خانواده‌گي»، «مشكلات شغلي»، «مشكلات تمركز حواس»، «مشكلات از دست‌دادن افراد نزديك و غم‌گساري»، «مشكلات زندگي با شريك زندگي»، «بحرانهاي زندگي و رشد و هويت»، «مشكلات طلاق و جدايي»، «مشكلات غريبي و غربت»، «مشكلات انزوا و تنهايي»، «مشكلات بيكاري»، «مشكلات تصميم‌گيري»، «انتخاب دوست و همسر»، «مشكلات تربيت فرزندان»، «مشكلات درس و مدرسه»، «مشكلات با افراد خانواده» و غيره).

اين موضوعات بطور معمول در روان‌درماني هم مطرح هستند ولي شاخص اصلي در كار مشاوره در اين است كه فرد مراجعه‌كننده اساسا سرسختي رواني و پتانسيل مناسبي براي تغيير، امكان بهره‌گيري فعال و بكارگيري راه‌ عملها را بصورت متكي به خود دارد و همچنين با يك و يا حداكثر دو موضوع مشخص (بصورت استتار شده) به مشاور مراجعه مي‌كند. از اين روي در مشاوره تمركز كار بر روي موضوع مشخصي است كه مراجعه‌كننده با خود آورده و تمركز بر اين موضوع بدون نياز به بررسي و كار بر روي عرصه‌هاي ديگر زندگي فرد شدني است.
در كنار اين مشخصه اساسي، بايد به معيار زمان، يعني طول و تعداد جلسات اشاره كرد. مشاوره مي‌تواند فقط در يك جلسه به نتيجه بنشيند و يا بنابر پيچيده‌بودن موضوع, لازم باشد براي آن تعداد زيادتري جلسه اختصاص داد. ولي به هر حال تعداد جلسات مشاوره بسيار محدودتر از تعداد جلسات روان‌درماني است. همچنين جلسات مشاوره مي‌توانند از همان ابتدا نه بصورت هفتگي و منظم، بلكه با فواصل طولاني‌تر و يا نزديك‌تر برنامه‌ريزي شوند (و اين موضوع در مقايسه با روان‌درماني كه حتما بايد بصورت هفتگي (يك الي دو جلسه در طي هفته) و منظم برگزار شود متفاوت است)

شيوه‌هاي مشاوره در روانشناسي
همانطور كه بارها اشاره كردم مشاوره يك علم است. داراي الگوها، متدها و شيوه‌هاي آزمايش شده علمي است و اساس و معيارهايي دارد كه مي‌توان آنها را آموخت، تجربه كرد و به ديگري نيز ياد داد. وقتي از الگوها، متدها و شيوه‌هاي آزمايش شده علمي صحبت مي‌كنيم كاملا مشخص است كه نه تنها مشاوره يك تخصص آكادميكي است، بلكه اجراي آن تنها توسط متخصص دوره‌ديده در اين رشته و داراي پروانه كار ممكن است.
بنابراين در كار مشاوره نيز از شيوه‌ها و تكنيكهايي استفاده مي‌شود كه از دل روان‌درماني بيرون آمده‌اند مانند، روانكاوي، روان‌درماني عمقي‌نگر، رفتاردرماني، روان‌درماني شناختي، درماني گشتالت‌، روان‌درماني سيستمي و غيره.
در كار مشاوره اين شيوه‌ها، الگوها و متدها تنها با خواست روشنگري يا تقويت يك بخش مشخص از شخصيت فرد (شامل «سازمان دريافتهاي حسي فرد از محيط»، «سيستم سنجش و ارزش‌گذاري» ، «معيارها و اعتقادات»، «نحوه تاثيرگذاري و تاثير پذيري متقابل» و «شيوه پاسخ‌گويي فرد به مشكلات») بكار گرفته مي‌شوند و اساسا با باورهاي نادرستي كه تحت عنوان «تغيير كلي انسان» توسط برخي از افراد بي‌صلاحيت ترغيب مي‌شوند فرق دارند. يعني از اين متدها هيچ وقت نمي‌توان براي عملي كردن وعده‌هاي دروغين، مانند اينكه «انسان اساسا انسان خوشبختي خواهد شد» و يا «به رستگاري خواهد رسيد»، استفاده كرد.
خدمات روان‌درماني در سيستم بهداري آلمان از سال ۱۹۹۹ جزء خدماتي است كه بيمه‌هاي درماني بر عهده مي‌گيرند و مراجعه‌كننده براي روان‌درماني هزينه شخصي نمي‌پردازد. اين موضوع در مورد مشاوره به اين صورت نيست و هزينه مشاوره همواره به عهده شخص مراجعه‌كننده است. بيمه‌هاي درماني بر طبق قانون موظف به پرداخت هزينه درمان بيماري هستند ولي چون در موارد مشاوره موضوع درمان بيماري نيست هيچ بيمه‌اي هزينه مشاوره را برعهده نمي‌گيرد.
در خاتمه بايد افزود كه مشاوره تنها براي افرادي كه داراي مشكل يا بيماري هستند ، نيست


برچسب: انواع مشاوره، اهداف مشاوره، فوايد مشاوره، مشاوره تلفني تهران، مشاوره خانواده با بهترين مشاور خانواده، ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۲ آبان ۱۳۹۶ساعت: ۱۲:۲۰:۲۸ توسط:afsaneh موضوع:

مشاوره به چه معناست ؟ شيوه‌هاي مشاوره در روانشناسي چيست

ريشه واژه مشاوره
مشاوره، كلمه‌اي عربي و يك مصدر است. معناي واژگاني آن، مشورت كردن و اقدام به تشكيل شورا و مشورت با ديگران است[۱] مشاوره داراي ابعاد و انواع بسيار و گسترده‌اي است؛ به طور عمومي‌مشاوره تخصصي از رشته ها و مهارت هاي زير مجموعه روانشناسي است.
برخي ابعاد مشاوره عبارتند از:
مشاوره تحصيلي، مشاوره خانواده، مشاوره شغلي، مشاوره توانبخشي، مشاوره ژنتيك، و… كه در اين ميان مشاوره ژنتيك از زير مجموعه هاي علم روانشناسي نمي‌باشد.[۲]
وظيفهٔ مشاور به عنوان شخصي كه داري مهارتهاي علمي روان‌درماني است، ياري رساندن و ارائهٔ راه حل به مراجع دربار‌‌‌هٔ مشكلاتي است كه مراجع در شغل، روابط، احساسات و ديگر امور خود مطرح مي‌كند.
رشتهٔ دانشگاهي مشاوره، در ايران، داراي مقاطع كارشناسي ، كارشناسي ارشد و دكتراست.
از نظر واژه شناسي، مشاوره به مجموعه فعاليت‌هايي اطلاق مي‌شود كه در جريان آن، فردي را در غلبه بر مشكلاتش ياري مي‌دهند.

مقدمه
همه ما غالباً در معرض مشكلات و مسائلي قرار مي‌گيريم كه به دليل محدود بودن دانش و تجربياتمان به همفكري با ديگران نياز پيدا مي‌كنيم. مي‌دانيد كه حتي با ثبات‌ترين افراد نيز گاهي از بحرانهاي عاطفي مصون نيستند. تحولات و تغييراتي كه در زندگي رخ مي‌دهد. مانند قبولي در دانشگاه، ازدواج، دور شدن از خانواده و دوستان، بيماري و از دست دادن آنهايي كه دوستشان داريم. گاهي ما را دچار اضطراب، ترديد، نگراني، تعارض و حتي بحران مي‌سازد.
لازم به ذكر است هنگام سازش با محيطي جديد و تجربه‌اي نو، داشتن احساسات فوق تا حد طبيعي است اما اگر اين احساسات منفي از حد طبيعي بيشتر شود، مي‌تواند باعث كاهش تمركز آرامش و سلامت جسم و روان گردد.

مشاوره يكي از حرفه هاي ياورانه (Helping professions) است و حرفه ياورانه را مي‌توان حرفه اي توصيف كرد كه اعضاي آن از آموزش و گواهينامه ويژه براي انجام خدمتي خاص و مورد نياز همنوعان جامعه خود برخوردارند (۲).

در طي فرايند مشاوره، فردي كه نياز دارد (مُراجع) و فردي كه حمايت، راهنمايي و ترغيب فراهم مي‌كند (مشاور) با يكديگر ملاقات، بحث و گفت و گو مي‌كنند به نحوي كه مُراجع نسبت به توانايي خود براي درك واقع‌بينانه و جامع تر مسئله، يافتن راه حل‌ها، و تصميم گيري براي حل مشكل اعتماد كسب مي‌كند (۳).

مشاوره انجام چيزي براي كسي نيست، بلكه يك فرايند تعاملـي و پوياست كه با گفت و گو در باره نگراني‌ها، مسائل، روابط، باورها، احساسات و رفتار‌ها آغاز مي‌شود; از اين طريق چارچوب و ابعاد مسئله اي كه مُراجع درك كرده مشخص، يا به شيوه اي كارساز، بازشناسي و تعريف مي‌گردد و در طي آن راه حل‌هاي جديد تكوين يافته و مُراجع براي انتخاب راه حل مناسب، تصميم گيري و اجراي آن ياري و حمايت مي‌شود (۴).

در توصيفي ديگر مشاوره فرايندي است كه در طي آن از روش مصاحبه براي كمك به مراجع در گرفتن يك تصميم منطقي محكم (براساس موارد قابل انتخاب و اطلاعات حقيقي) استفاده مي‌شود (۵). و مُشاور به كسي گفته مي‌شود كه به مُراجع در شناخت، درك، و تصريح مسائل مرتبط با سلامتي و سپس انتخاب راه حل و شيوه عمل مناسب كمك مي‌كند (۶).

مشاوره موثر، نيازمند داشتن شناخت و درك مناسبي از ويژگي‌ها، نياز‌ها و قابليت‌هاي مراجعان و وضعيت‌هايي است كه خود را در آن‌ها مي‌بينند. اين فرايند، همچنين تحت تاثير باورها، نظام ارزشي و نحوه نگرش مشاور به انسان، جهان بيني او، مكاتب روان شناختي رايج، چارچوب‌هاي پنداشتي و نظري مورد قبول او قرار دارد. مشاوران نمي‌توانند خود، زندگي مراجعانشان را تغيير دهند، اما مي‌توانند آنان را در به دست آوردن شناخت بهتر، اعتماد به نفس، مهارت‌هاي حل مسئله و خود ـ كارآمدي (Self-efficacy) حمايت و ياري كنند .

مشاوره اغلب غير دستوري (Non-directive) است; براي مثال، هدف از مشاوره قبل از آزمون تشخيصي HIV توصيه يا واداشتن مراجعان به انجام آن نيست; بلكه براي درك خطر، تبيين نتايج احتمالي آزمون، حمايت‌ها و مراقبت‌هاي موجود، و كمك به آنان است تا تصميمي بگيرند كه احساس آرامش و رضايت كنند.

از طرف ديگر، هنگامي كه روشن باشد رفتار يا شيوه خاصي به احتمال بسيار تبعات و پيامدهاي منفي و مخاطره آميزي خواهد داشت، مشاوره ممكن است حالت دستوري يا جهت دهنده به خود گيرد. در چنين شرايطي مشاور ممكن است با تبيين پيامد‌هاي احتمالي، رفتار يا عمل خاصي را بيش از موارد ديگر توصيه و تاكيد نمايد. براي مثال هدايت بيماران پس از سكته قلبي براي شناختن و درك تغييراتي در سبك زندگي كه احتمال وقوع سكته قلبي مجدد را كاهش مي‌دهد، مفيد و مناسب خواهد بود. به هر حال مشاوره چه دستوري باشد و چه غير دستوري، غالبا فرايندي فراتر از توصيه، نصيحت كردن يا ارائه اطلاعات و آموزش دادن، بلكه فرايند پوياي يادگيري با محوريت مراجع است .

ضرورت مشاوره
همواره از پيدايش نسل انسان و از زماني كه زندگي گروهي و اجتماعي شكل گرفت و تنوع فعاليت ها و ارتباطات انسانها پيچيده تر شد ، گاهاً بشر مرتكب خطا و اشتباهاتي مي گشت كه بعضاً جبران ناپذير بود . تا اينكه انسانها دريافتند كه براي انجام بعضي امور نياز است از فكر و انديشه ديگران هم كمك بگيرند .
در زمانهاي گذشته صاحب اين فكر و انديشه معمولاً افراد پير و ريش سفيدان بودند كه با توجه به تجربيات خويش ارائه راهكار مي نمودند و از آنجا كه در دين اسلام توصيه به مشاوره شده ، پس جايگاه مشاور تبيين و تثبيت شده است . لذا با توجه به دنياي متمدن امروز كه انسانها روابطي پيچيده دارند و براي رسيدن به اهداف خود ناگزير از ارتباط با دنياي بيرون خود هستند ، دريافته اند براي رسيدن بهتر به هدف و ارتباط مؤثرتر ،بايد بهتر انديشيد ،و مطمئن گان برداشت ؛آنجاست كه مشاوره عينيت پيدامي كند .
در عمل، بين روان‌درماني و مشاوره مرز كاملا روشني وجود ندارد. به اين معنا شيوه و اصول كار در هر دو مورد تا مقدار بسيار زيادي شبيه به يكديگر هستند.

مشاوره روانشناسي كاري تخصصي است كه فقط در حيطه صلاحيت متخصص روانشناس است و با راهنمايي، نصيحت و پند و اندرز كه هر كسي مي‌تواند خود را در آن متخصص بداند تفاوت زيادي دارد. در مشاوره روانشناسي متخصص روانشناس همان الگوها، متدها و شيوه‌هاي آزمايش شده‌ علمي را بكار مي‌برد كه در مورد روان‌درماني به تاييد رسيده‌اند. تشخيص اينكه مراجعه‌كننده احتياج به مشاوره و يا روان‌درماني دارد هميشه احتياج به دقت و بررسي كافي دارد.
بسياري از مواقع موضوعي كه مراجعه‌كننده بخاطر آن به روانشناس مراجعه مي‌كند نه براي خود وي و نه براي روانشناس از اول به روشني قابل تشخيص نيست. براي مشاوره درست لازم است كه سوالات خاصي پاسخ بگيرند.

مدير يكي از سوپرماركت‌هاي زنجيره‌اي براي مشاوره در خصوص آماده‌سازي (Coaching) به من مراجعه مي‌كند. وي گزارش مي‌دهد كه در طي سال گذشته آنقدر تغييرات مختلف در محل كار وي پيش آمده و در جريان آن تعداد زيادي از كارمندان جابجا شده‌اند (استخدام جديد، اخراج و انتقال به شعبه‌هاي ديگر) كه وي مجبور بوده‌است بخاطر توقع رييس بالادست خود وظايف زيادتري را بر عهده بگيرد، بطوري كه توانش بشدت تحليل رفته و احساس فشار عصبي دائمي دارد.
اين موضوعات در طول زمان بر روي روابط خانواده‌گي وي تاثير منفي گذارده و در زندگي هيچ چيزي خوشحالش نمي‌كند و علاقه‌اش را به همه چيز از دست داده‌است. حس آدمي را پيدا كرده كه تحت كنترل ديگران قرار دارد. همچنين به ياد دارد كه در دوران دبيرستان نيز همين حالات را داشته است.
در اين مثال مي‌شود ديد كه موضوعي را كه مراجعه‌كننده با خود آورده‌است چندين چيز را در بر مي‌گيرد و نه تنها موضوع چندين‌جانبه است بلكه هدف مراجعه‌كننده نيز هنوز معلوم نيست. آيا موضوع «فشار كاري» است و براي مثال لازم است كه در اولين قدم با رفتن به يك مرخصي قدري از شرايط كنوني فاصله بگيرد و بعد از آن بايد با سنجيدن موقعيت وي در روابط كاري براي بوجود آوردن تغييرات لازم در سيستم رفتار شغلي و رابطه‌اي وي از فشار كار وي كاسته شود تا بتواند با آرامش لازم حركت كند، آيا لازم است براي بهبود رابطه خانوادگي وي اقدام كرد تا از فشارهاي وي در اين زمينه كاسته شود، يعني كارهايي كه مي‌شود به كمك مشاوره به آنها رسيد؟
يا اينكه موضوع اصلي وجود يك نوع گرايش و يا اختلال افسردگي است كه سايه خود را در روبرويي وي با پيش‌آمدهاي زندگي و كارش گسترده‌است و در اين حال نه تغيير در روابط كاري و خانوادگي بلكه تغيير افسردگي بايد مد نظر قرار بگيرد و فرد بايد در يك دوره روان‌درماني قرار بگيرد.

مشاور كيست ؟
در تعريف مشاور مي توان گفت كه : وي فردي متخصص و آگاه به اصول مشاوره اي است كه با همكاري مراجع در جهت تسهيل تصميم به فرد كمك مي كند . بايد توجه داشت مشاور تسهيل كننده است ؛ نه تصميم گيرنده . مشاور فرد متخصصي است كه با علاقه به دل مشغولي‌هاي شما گوش داده و به شما كمك مي‌كند تا درك بهتري از آنها داشته باشيد و بتوانيد با راحتي و كارآمدي بيشتري با مشكلاتتان مواجه شويد.

توانايي هاي مشاور :
۱- توانايي تجزيه و تحليل و شناخت مسائل و مشكلات و استنتاج مطالب .
۲- برخورداري از فكر خلاق و نوآور .
۳- توانايي براي تجربه كردن يا احساس نمودن همه هيجانات آدمي نظير غم، اميد ، احساس خوشبختي ، صميميت .
۴- توانايي سخن گفتن در جمع و ايراد سخنراني در حضور ديگران .
۵- توانايي تصميم گيري در مواقع بحران .
۶- توانايي تحمل انتقاد ، تحقير، خشم و بي اعتنايي مددجو .
۷- توانايي ايجاد ارتباط مناسب با ديگران و بيان منظور و مطالب خود به طريف مقابل.

حداقل شرايط تحصيلي مشاور
دارابودن حداقل دانشنامه كارشناسي، كارشناسي ارشد يا دكتري در يكي از رشته هاي روانشناسي باليني ،روانشناسي مشاوره يا دارا بودن دانشنامه كارشناسي ارشد در رشته علوم تربيتي و حداقل سه سال تجربه مفيد در زمينه مشاوره و روان درماني .

مشاوره چيست ؟
مشاوره يك فرايند رشدي است كه از طريق آن به اشخاص كمك مي‌شود: اهداف خود را مشخص كنند. تصميم‌گيري مناسب داشته باشند و مسائل فردي اجتماعي و تحصيلي خود را حل كنند.
مشاوره و روان درماني فرايندي است كه با همكاري و تعاون حداقل دو نفر انجام مي گيرد .حداقل شرط مشاوره و روان درماني آن است كه شخص مشاور و روان درمانگر مايل به دعوت از مددجو و علاقه مند به تبادل و تعامل بين فردي باشد كه بايد با او به بحث و گفتگو بپردازد تا با كمك يكديگر نكاتي را استنتاج كنند ،خطرپذيري كنند ، به ارزيابي و حل مشكلات بپردازند و بالاخره همه هيجانهاي طبيعي آدمي ،از غم و غصه شديد گرفته تا وجد و شادي را تجربه كنند .
براي مددجو اين نكته اهميت دارد كه مشاور يا درمانگري كه با او كار مي كند ، شخصي باكفايت و با صلاحيت (اما نه كامل)،بالغ، باثبات، با پشتكار و فردي كه هميشه در حال يادگيري و رشد مي باشد ، تلقي كند . دانستن اين نكته براي مددجو اهميت دارد كه مشاور يا روان درمانگر نيز مي تواند مرتكب خطا شود و مانند خود او كيفيات رواني نظير دوسوگرايي، شكست، موفقيت و تغيير را تجربه كند. تا وقتي كه مشاور توانايي لازم براي ارزيابي خويشتن و تعيين ميزان رشد فردي و حرفه اي خود و نيز انتخاب راه حل هاي مناسب براي مشكلاتش را به شيوه اي نظام دار نداشته باشد، نمي تواند به شيوه اي مناسب به درمانگري بپردازد .

تعاريف گوناگون مشاوره :
۱- معناي لغوي مشاوره ، همكاري كردن و رأي و نظر تخصصي ديگران را براي انجام دادن كاري خواستن است ( شفيع آبادي – ۱۳۷۲)
۲- مشاوره اصطلاحي كلي است كه براي فرآيندهاي مختلف نظير مصاحبه كردن ، اجري آزمونها ، راهنمايي و … به منظور كمك به افراد و ياري دادن به آنان ، براي حل مشكلاتشان و برنامه ريزي براي آينده خود به كار مي رود . ( وبر ۱۹۸۵ – به نقل از ساعتچي ، ۱۳۷۷)
۳- به نظر پاترسون ، مشاوره جريان ياورانه اي است كه در آن برقراري رابطه ي صميمي بين مراجع و مشاور ضرورت دارد . مراجع ، مشكل رواني و عاطفي دارد كه از طريق حضور و تعامل در جلسه اي مشاوره، راه حل براي مشكلش مي يابد و مشاور در حل مشكلات رواني مهارت دارد در اين ديدگاه ، برقراري رابطه اي مشاوره اي درمان بخش است و تنها دادن اطلاعات و پند و اندرزبه مراجع،مشاوره محسوب نمي شود ( شفيع آبادي – ۱۳۸۳).
۴- مشاوره يكي از فنون راهنمايي است كه آن را قلب برنامه ي راهنمايي مي دانند . سازماندهي و بقاي يك برنامه ي راهنمايي ، بدون اثرات ارزنده ي خدمات مشاوره اي نمي تواند چندان موثر باشد . ( نوابي نژاد –۱۳۷۳)
۵- مشاوره به مجموعه ي فعاليتهايي اطلاق مي شود كه در آن فرديرا در غلبه بر مشكلاتش ياري مي كنند . ساده ترين تعريف براي مشاوره چنين بيان شده است . مشاوره ، يك پويش يادگيري است كه در آن فرد مي آموزد كه خويشتن را بشناسد و روابط خود را با ديگران درك نمايد . ( شريفي و حسيني – ۱۳۷۰ )
۶- به عقيده اي آرباكل ، مشاوره رابطه اي تخصصي بين مرجع و مشاور است كه مراجع با كمك مشاور به بررسي و تجزيه و تحليل مشكلش مي پردازد و پس از آگاه شدن از ابعاد وجودي اش و شناختن عوامل مزاحم به تغيير آنها موفق مي شود . ( شفيع آبادي – ۱۳۸۳)
۷- مشاوره رابطه اي است بين دو فرد كه در آن يكي مي كوشد تا ديگري را درك و در حل مسائل سازگاري و انطباقي كمك كند. زمينه ي مشاوره ي انطباقي ، بيشتر شامل مشاوره ي تحصيلي ، مشاوره ي حرفه اي و اجتماعي و نظاير آنهاست ، بر اساس اين تعريف ، مشاوره رابطه اي متقابل است كه در آن مشاور و مراجع هر دو درگير هستند . ( صافي -۱۳۸۱).

۸- دينك ماير به پيروي از روانشناسي فردي آدلر معتقد است مشاوره رابطه اي حسنه بين مراجع و مشاور است كه در آن مراجع به بررسي هدفهاي زندگي اش مي پردازد و شناخت توانها و محدوديتهايش موفق مي وشد و با كمك مشاوره ، نحوي برقراري رابطه ي سالم و سازنده با اطرافيان و ارضاي منطقي نيازهايش را ياد مي گيرد( شفيع آبادي – ۱۳۸۳).

۹- مشاوره عبارت است از رابطه ي روياروي و مستقيم بين مشاور و مراجع كه هدف آن كمك مراجع در سازگاري موثر با خود و محيط خويش است( نوابي نژاد – ۱۳۷۳).

۱۰-پنكي ، كه روش طبي را براي مشاوره ارائه مي دهد معتقد است ابتدا بايد مشكل مراجع با دقت تمام تشخيص داده و سپس به درمان آن مبادرت شود . به نظر او مشاوره ، فعاليتهاي تخصصي است كه به درمان مشكلات عاطفي نسبتاً سطحي ، كه علل جسماني ندارند مي انجامد.(شفيع آبادي – ۱۳۸۳).

۱۱-مشاوره نوعي روان درماني از گونه ي حمايتي يا باز پروري است كه براي كمك به حل مشكلات شغلي ، مدرسه اي ، زناشويي افراد و نيز براي حل مشكلات ديگري كه در رديف بيماريهاي رواني قرار نمي گيرند به كار مي رود ( كميل ، ۱۹۸۱ : به نقل از ساعتچي ۱۳۷۷).

۱۲-به نظر پالمر ، در دهه ي۱۹۷۰ مشاوره همانند فعاليتي جديد در انگلستان به اوج شكوفايي خود رسيد . مشاوره همچون يك روش ردماني ، فعاليت تخصصي آگاهانه و قانونمندي است كه در آن فرد آموزش ديده اي به نام مشاور با تاكيد بر نقش حمايتي و اجتناب از قضاوت درباره ي مراجع ، به حل مشكل او مي پردازد .
مشاوره بر برقراري ارتباط ، گوش دادن فعال و بهره گيري از مهارتهاي مختلف مشاوره اي استوار است ( شفيع آبادي – ۱۳۸۳).

۱۳- بنا به بررسيهاي گاستاد ، در تعريف هايي كه از مشاوره به عمل آمده است سه خصيصه ي مشترك در آنها وجود دارد : شركت كنندگان ، كه معمولاً دو نفرند : يكي مشاور و ديگري مراجع ؛ هدف ، كه معمولاً متوجه كمك به سازگاري ، كارآمدي و سعادت فرد است و ياد گيري كه در پويش مشاوره اي مورد تاكيد مي باشد. ( شريفي و حسيني – ۱۳۷۰ ).

۱۴- به نظر اِستفلر و گرانت ، مشاوره رابطه ي تخصصي و ياورانه ي فردي يا گروهي است كه مراجع با كمك مشاور ، از طريق خود شناسي مي تواند تصميم مناسب و معقولي اتخاذ كند و هماهنگ با استعدادها و رغبتهايش به زندگي سالمي ادامه دهد(شفيع آبادي – ۱۳۸۳).

۱۵- مشاوره رابطه اي است تخصصي بين دو فرد كه يكي مشاور تحصيل كرده و باصلاحيت و ديگري مراجع است ، اين رابطه معمولاً انفرداي است ، يعني رابطه ي روياروي است گر چه ممكن است در آن بيش از دو نفر درگير باشند (صافي – ۱۳۸۱).

۱۶- به نظر هكني و ناي ، مشاوره جرياني ياورانه و يكتاست كه در آن مراجع مشكل دار با مشاور متخصص در ارتباط نزديك قرار مي گيرد و مراجع پس از طرح مكل با كمك مشاور راه حلي براي آن جستجو مي كند( شفيع آبادي – ۱۳۸۳). migna.ir
۱۷- در مجموعه ي خدمات راهنمايي ، مشاوره كه يك فرآيند كمكي در كمك به حل مشكلات دانش آموزان است يك اصل و ضرورت به شمار مي رود ؛ اما تا زماني كه براي خدمات مشاوره اي ، زمينه سازيها و آمادگيهاي مناسب و مساعد انجام نشده باشد ، به نتايج موفقيت آميز اين برنامه نمي توان اميدوار بود. ( نوابي نژاد ۱۳۷۳).
۱۸- به عقيده ي في ور و همكارانش ، مشاوره فرآيند تعاملي ياورانه بين مراجع و مشاور است كه باعث افزايش كيفي عملكرد مراجع است.
۱۹- مشاوره از طريق ارتقاي مهارتها و فعال سازي نيروهاي بالقوه و بهره گيري از امكانات محيطي به بهبود شيوه هاي مقابله اي مراجع با مكشكلات مي انجامد ، جريان مشاوره با ايجاد اعتماد ، شناخت مشكل ، تنظيم هدفي ، اقدام و فعاليت ، ايجاد تغيير و پايان بخشيدن به جلسه همراه است ( شفيع آبادي – ۱۳۸۳).

۲۰- مشاوره نوعي بستگي و رابطه بين دو فرد است كه يكي قصد دارد ديگري را در حل مشكلات خود در زمينه ي خودشناسي ، شغلي و آموزش كمك كند و اين نوع كمك نيز معمولاً از طريق مصاحبه هاي شخصي و بعد از گرد آوري اطلاعات و حقايق مربوط به آن شخص و مطالعه و بازنگري اطلاعات به دست آمده انجام مي وشد( شعاري نژاد – ۱۳۶۴).

۲۱-به نظر كروچ ، مشاورهكه به دنياي ذهني مراجع و مشاور مربوط مي شود و بر همدلي و خودآگاهي استوار است مشاور در جريان مشاوره مراجع را به دنياي درونش فرا مي خواند و آگاهي از افكار ، علايق ، احساسات و محدوديتهاي او براي مشاوره ضرورت دارد( شفيع آبادي – ۱۳۸۳).

۲۲- مشاوره جرياني است از كنشهاي متقابل ، جرياني كه با حضور مشاور و مراجع صورت مي گيرد . هدف آن كمك به مراجع است تا بتواند با واقعيت رابطه ي سفيدتري داشته باشد( صافي – ۱۳۸۱).

۲۳- مشاوره اصطلاحي است كه فعاليتهاي نظير مصاحبه كردن ، آگاهاندن و رايزني كردن را شامل مي شود و هدف اصلي آن كمك به مراجع يا درمان جوست تا با حل مشكلاتش بتواند براي آينده برنامه ريزي كند و به سازگاري مطلوب خود- رهبري و خوشبختي برسد ( شفيع آبادي – ۱۳۸۳).

۲۴- گاستاد براي مشاوره ، تعريفي جامع بدين صورت ارائه مي دهد : مشاوره يك پويش يادگيري است كه از طريق رابطه اي بين دو نفر انجام مي گيرد . در اين رابطه ، مشاور با داشتن مهارتها و صلاحيتهاي علمي و حرفه اي مي كوشد مراجع را با روشهايي منطبق بر نيازمنديهايش ياري كند . تا هر چه بيشتر درباره ي خود بياموزد و بينشي را كه به اين طريق درباره ي خويشتن كسب مي كند در رابطه اش با هدفهاي معين ، واقع بينانه ، ادراك شده به طور مؤثري مورد استفاده قرار دهد و در نتيجه فردي سعادتمند و عضوي سازنده باي جامعه بار آيد( شريفي و حسيني – ۱۳۷۰ ).

۲۵- مشاوره ، ارتباطي است انساني و معنوي و يك نوع رابطه ي آزاد كه بر اساس تمايل مراجع به انجام مشاوره صورت مي پذيرد . بنابراين تصميم گيري نهايي در جريان مشاوره در تمام مواد بر عهده ي مراجع است(صافي – ۱۳۸۱).

– مشاوره فعاليتهاي تخصصي ، ياورانه ، حضوري ، هدفدار و عاطفي بين مراجع ، يعني فرد داراي مشكل و مشاوره يعني كسي كه در برقراري رابطه ي حسنه و حل مشكلات كنشي تخصصي دارد كه در آن مراجع در يك جو سرشار از تفاهم و همدلي ، آزادانه و صادقانه به طرح مشكلش با مشاور مي پردازد و پس از تجزيه و تحليل و خود شناسي بهتر و عميق تر با كمك او تصميم مناسبي مي گيرد و در نهايت به حل مشكل كنشي توفيق مي يابد ( شفيع آبادي – ۱۳۸۳).

۲۷- سي گيلبرت رِن ، مشاوره را چنين تعريف مي كند . مشاوره رابطه اي است پويا و با هدف كه بر اساس مشاركت مشاور و مراجع بر نيازمنديهاي مراجع انجام مي گيرد . در اين رابطه ، توجه به خود شناسي و خود تصميم گيري از طرف مراجع مورد تاكيد است( شريفي و حسيني – ۱۳۷۰).

۲۸- به عقيده ي هاوارد ، هدف اصلي مشاوره فراهم آوردن موقعيتي مناسب براي مراجع است تا بتواند راحت تر و رضايت بخش تر به زندگي اش ارايه دهد . مشاوره با تسهيل فرايند رشد ، شناسايي و حل مشكلات ، آموزشي شيوه هاي تصميم گيري درست و نحوه ي مواجهه با بحرانهاي زندگي همراه است و به گشترش بينش حل تعارضهاي دروني و رشد روابط سازنده با ديگران مي انجامد ( شفيع آبادي – ۱۳۸۳).

۲۹- مشاوره يك خدمت ياري دهنده است و هدف آن كمك به رفع مشكلات مراجع ، ايجاد سازگاري مطلوب ، پرورش خود رهبري و تضمين سعادت و خوشبختي وي مي باشد . روشيهايي كه در عرضه ي كمك به مراجع به كار گرفته مي شود بايد با خصايص و نيازمنديهاي مراجع ، منطبق باشد ( شريفي و حسيني –۱۳۷۰).

۳۰- هدف از مشاوره كمك به مراجع است تامقصودخود را از زندگي دريابد و آن را تصريح كند و به انتخابهاي آگاهانه و عاقلانه اي دست زند كه متناسب با طبيعت و تواناييهاي اوست .سپس در زمينه هايي كه در حد امكان و استطاعت اوست به كار و عمل بپردازد( صافي – ۱۳۸۱).

۳۱- در مشاوره ،اول آنكه : برقراري محيطي سرشار از امنيت و تعامل پويا بين مراجع و مشاورضروري است ؛ دوم آنكه : مشاور نقش كمك دهنده و نه تحميل كننده دارد ؛ سوم آنكه : رابطه ي مراجع و مشاور بايد حضوري باشد ، زيرا مشاهده ي وضع ظاهري و حركات مراجع در شناخت و تشخيص مشكلات او نقش مهمي دارد و چيزي به نام مشاوره ي تلفني ، از نظر علمي وجود ندارد و آنچه در جامعه ي ما به غلط به مشاوره ي تلفني معروف شده است راهنمايي تلفني است .
چهارم آنكه : هدف مشاوره خودشناسي بيشتر و يادگيري فرآيند تصميم گيري مناسب و نيز قبول مسئوليت مراجع است .
پنچم آنكه : مراجع از طريق مشاوره شيوه هاي انتخاب و طرح ريزي و ادامه ي يك زندگي معقول و موفق را مي آموزد و در آينده خودش مي تواند مشكلاتش را حل كند و براي هر مشكلي به مشاور مراجعه نكند .
ششم آنكه : مراجع به نوعي با مشكل عاطفي يا با وجود مانعي در رشد مواجه است و قصد دارد با كمك مشاوره مشكلش را حل كند و يا مانع را از سد راه بر دارد. شفيع آبادي – ۱۳۸۳).

فرآيند مشاوره :
يك فرآيند يادگيري است كه بدان طريق فرد با استفاده از روشهايي مناسب توانايي گفتگو با خودش را كسب مي كند و مي تواند بدان وسيله اعمالش را كنترل كند .
همچنين تجربه اي است كه بدان وسيله فرد مي تواند بين خود پديده اي و رابطه اش با واقعيات خارجي و جه تمايز بيشتري قائل شود. اگر چنين تمايز سازي به درستي انجام پذيرد نياز فرد به ابقاء و تعالي خود او تامين خواهد شد (راجرز)
در واقع فرآيند مشاوره در معني وسيع رها كردن استعدادهايي است كه از قبل در فردي كه بالقوه مستعد و تواناست وجود دارد و بايد شرايطي فراهم شود تا اين انرژي و استعداد آزاد شود.
البته مشاورين از نظريه هاي متعددي بهره مي جويند كه هر يك از نظريه پردازان از شيوه مختلف روان درماني جهت بهبود و ضعيت مراجعين استفاده مي نمودند .
عملكرد مشاوره ، روان درمانگران ، روانشناسان همه به هر روشي باشد يك رابطه حسنه ياري دهنده است رابطه حسنه هسته اساسي كار است و ياري رساندن هدف نهايي فرآيند مشاوره مي باشد .

اصول و قواعد مشاوره
“اصول” براي سازماندهي برنامه ها، برانگيختن و هدايت فعاليت‌ها، يك چارچوب فلسفي به وجود مي‌آورد. اصول، رهنمودهايي است كه از روش‌ها، نتايج پژوهش‌ها، و تجارب حرفه سرچشمه مي‌گيرد و تجلّي نظرات اكثريت كارشناسان حرفه است. اثربخشي عملكرد حرفه اي با رعايت اصول وقواعد مربوط بسيار هم‌بسته است .
موارد زير تحت عناوين اصول وقواعد در منابع مختلف ذكر شده اند :
۱) مشاوره مستلزم برقراري رابطه موثر با مراجعان است .
كارل راجرز (Carl Rogers) سه ويژگي اساسي را براي اثربخشي مشاوره تعريف كرده است : هم احساسي (Empathy)، صداقت (خلوص نيت)، و احترام مثبت غيرشرطي. هم‌احساسي به معناي توانايي درك احساسات و تجربه هاي مراجعان، همانگونه كه خودآن‌ها احساس مي‌كنند، مي‌باشد. به عبارتي فرد خود را جاي ديگري قرار دهد و مسايل را از زاويه چشم او بنگرد .
قابل توجه است كه مشاور، نسبت به احساسات و نگراني‌هاي مُراجع ابراز درك، پذيرش و هم‌حسي مي‌كند، نه هم دردي. صداقت و خلوص نيّت نيز از ضرورت‌هاي كار مشاوره و اعتماد و اطمينان مُراجع بدان وابسته است. مشاور، بايد نسبت به نگراني‌ها و آنچه كه مُراجع تجربه كرده حساس باشد، آن‌ها را به رسميت بشناسد و درك نمايد. مطرح كردن تجارب شخصي خود يا به نحو مناسب از ديگران ممكن است به مُراجع، كمك كند تا دريابد كه مشكل او منحصر به خودش نيست، بلكه ديگران نيز مشكلات مشابهي داشته اند و با تدبير توانسته اند بر آن‌ها فائق آيند .
احترام مثبت غير شرطي به معني احترام و توجه كامل به ارزش و حريم فرد، بدون در نظر گرفتن فاصله اجتماعي اقتصادي و اينكه شما او را دوست داريد يا خير، با ديدگاه و رفتارش موافق باشيد يا نباشيد. اين زمينه اي غيرتهديدآميز را فراهم مي‌كند كه در آن مُراجع، خود و موقعيتش را كاوش نمايد. اين حالت براي آشكار ساختن مسائلي كه به باور مراجعان مورد قبول وتاييد ديگران نيست، لازم است.migna.ir

۲) برنامه مشاوره بايد مبتني بر و متناسب با نياز‌ها و ويژگي‌هاي منحصر به فرد مراجع و محيطي باشد كه مترصد خدمت به آنها است .
مشاوران بايد به نياز‌هاي رواني ـ اجتماعي، مالي، و معنوي مُراجع، توجه كند. از طرف ديگر، بين مسايل مرتبط با سلامتي و محيط رواني اجتماعي (شامل روابط و پيوند‌هاي خانوادگي و اجتماعي) تاثير و تاثر متقابل وجود دارد; از اين رو بسيار مهم است كه نسبت به محيط رواني اجتماعي مراجع و نيز محيطي كه مشاوره در آن انجام مي‌شود، هشيار باشيم. و خانواده، مهمترين نظام اجتماعي مراجعان است .

۳) مشاركت فعال مراجع و خانواده در تمام مراحل مشاوره لازم است
چنانكه گفتيم مشاوره، انجام چيزي براي يا به جاي مُراجع نيست، بلكه فرايند مشاوره، ارائه كمك و حمايت از مراجعان است تا ابعاد و پيامدهاي مسايل خود را واقع‌بينانه درك كنند، راه حل‌هايي را بيابند و آنگاه براي انجام راه حلي كه برمي‌گزينند آگاهانه تصميم بگيرند. از اين رو روشن است كه مشاوره بر مشاركت مبتني است و مراجعان را بايد براي قبول مسئوليت، ترغيب كرد.

۴) برنامه ريزي و تهيه طرح يا نفشه اي مشتمل بر اهداف و مقاصد ويژه و دست يافتني براي كل مشاوره و هر كدام از جلسات مفيد، بلكه ضروري است.
اين كار احتمال توافق مشاور و مراجع را در باره آنچه كه قرار است انجام شود و همچنين امكان ارزيابي پيشرفت مشاوره را افزايش مي‌دهد. داشتن طرح براي هر جلسه به معني تصورات و سوگيري‌هاي از قبل تعيين شده و غير قابل انعطاف يا تعيين راه حل نيست; بلكه به هدايت جريان و اثربخشي مشاوره كمك مي‌كند (۲، ۴).

۵) برخورداري از دانش و مهارت كافي در استفاده مناسب از نظريه هاي روان شناختي و مشاوره، به بهبود فرايند مشاوره و جلوگيري از سردرگمي در جلسات كمك مي‌كند.
۶) مشاوره در محيط‌هاي ارائه خدمات سلامتي به تشريك مساعي ساير ارائه دهندگان مراقبت بهداشتي نياز دارد
فرصت‌هاي متنوعي براي ارتقاي مشاركت و همكاري در محيط‌هاي ارائه خدمات سلامتي وجود دارد; موارد زير از آنجمله اند : بحث‌هاي موردي; شركت در جلسات آموزشي، بحث و گزارش همكاران; درخواست نظارت از همكاران; مشورت خواستن; ارائه اطلاعات هنگامي كه مناسب باشد ; انعطاف پذيري و . . . (۴).

 

۷) مشاور بايد همواره در ارتباط با مراجعان و وضعيت آن‌ها واقع بين باشد و از هرگونه پيش فرض و پيش داوري در باره دانش، نگراني‌ها، علايق و ديدگاه هاي مُراجع خودداري كند (۵).
۸) از زبان بايد دقيق و مناسب استفاده شود
اين بدان خاطر است كه هر آن چه در طي جلسه مشاوره و تعامل با مُراجع گفته مي‌شود (و البته به صورت غيركلامي نيز بروز مي‌يابد) متضمن پيام است و ممكن است ادراك و پاسخ‌ها را تغيير دهد (۴، ۹).

۹) فرايند مشاوره بايد در نهايت به پذيرش مسئوليت و تصميم گيري آگاهانه توسط خود مراجعه منجر شود
بدين منظور بايد به ارتقاي شناخت و درك، بهبود نگرش، و يادگيري مهارت‌هاي حل مسئله او كمك كرد. با اين تلاش‌ها، يكي از نتايج مشاوره براي مُراجع تقويت اعتماد به نفس و مستقل شدن از رابطه مشاوره است (۴، ۵).

۱۰) رازداري و حفظ محرميّت
در جريان مشاوره اطلاعات زيادي در باره مشكلات و مسايل خصوصي و احتمالا پريشان كننده مراجعان براي مشاوران بيان مي‌شود. اين اطلاعات بايد در مقابل ديگران و حتي بستگان مراجع به عنوان راز حفظ شود. در غير اين صورت به اعتماد مراجع به مشاور خدشه وارد مي‌شود (۳).

۱۱) اطلاعاتي كه ارائه مي‌شود بايد صحيح، روشن، دقيق و مناسب باشند (۹).


برچسب: مشاور كيست؟، مشاوره تلفني تهران، مشاوره چيست؟، نقش مشاوره در زندگي انساني چيست؟، پرسش و پاسخ مشاور، ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۲ آبان ۱۳۹۶ساعت: ۱۲:۱۹:۱۳ توسط:afsaneh موضوع:

خدمات مشاوره تلفني

مشاوره تلفني

امروزه به دليل حجم كاري و همچنين كمبود وقت بسياري از خانواده هايي كه با مشكلاتي در زندگي خود مواجه هستند حتي زمان فكر كردن به مشكل خود را نداشته و به همين دليل آن را به حال خود گذاشته و بدون رسيدگي رها مي كنند. همين مشكلات كوچك بر روي هم انباشته شده و در نهايت ضربه مهلكي را به پيكره خانواده وارد مي كند.بايد خاطر نشان كرد كه بزرگترين هدف در زندگي بايد رسيدن به آرامش خانواده و حفظ كانون گرم آن باشد. بنابراين همواره خانواده بايد در اولويت اول قرار بگيرد. مشاوره تلفني و مشاوره خانواده در جوامع پيشرفته به عنوان يك امر مهم تلقي شده و از جايگاه بالايي برخوردار است. حال اين مشاوره خانواده مي تواند به منظور مشاوره ازدواج بوده و يا به منظور مشاوره براي حل مشكلات درون خانوادگي. حال همانطور كه گفتيم با توجه به زندگي ماشيني امروز و اينكه وقت به عنوان دارايي ناياب محسوب مي شود و با توجه به اهميتي كه خانواده و در راستاي آن مشاوره خانواده دارد، مركز مشاوره خانواده اقدام به راه اندازي بخشي با نام مشاوره خانواده تلفني كرده است. اين مركز با راه اندازي اين بخش پاسخ گوي مشكلات و سوالات شما بوده و شما مي توانيد سوالات خود را به صورت تلفني با كارشناسان ما در ميان گذاشته و به صورت غير حضوري مشاوره بگيريد. اين بخش همچنين مشاوره ازدواج تلفني را نيز راه اندازي كرده است.

اما مشاوره تلفني چه فوايدي دارد؟!

كساني كه از مشاوره تلفني خانواده بهره مي برند.با صرف كمترين هزينه و از همه مهمتر با صرفه جويي و ذخيره زمان، مي توانند به خانواده به عنوان اصل و ركن زندگي اهميت داده و مشكلات خود را در اين زمينه با مشاوران ما در ميان گذاشته و آن را حل كنند. مركز مشاوره خانواده با استفاده از برترين مشاوران و كارشناسان در امر خانواده و با بهره گيري از اين نيرو در بخش مشاور تلفني خود آماده پاسخ گويي به مشكلات شما خواهد بود.

همچنين بسياري از خانواده ها بنا به دلايلي از رجوع به مراكز مشاوره امتناع كرده و يا نمي توانند به اين مراكز رفته و مشكلات خود را در ميان بگذارند. اين افراد مي توانند از بخش مشاور تلفني مركز مشاوره خانواده استفاده كرده و به راحتي با كارشناسان ما همكلام شوند. در هر صورت و به هر نحوي مركز مشاوره خانواده در راستاي ارتقاء فرهنگ مشاوره آماده پاسخگويي مي باشد.

 
دي ۲۷, ۱۳۹۵ در ۹:۲۵ بعد از ظهر
فاطمه ميگويد:

باسلام ده ساله ازدواج كردم رفتم خونه خودم سي ويك سال سن دارم اعتمادپايه زندگي من بود شوهرم ازحسن نيت من سواستفاده كردواولش فهميدم كه اعتيادداره والان چندروزه پي به خيانتش بردم همه ميگن صبركن هيچ پشتوانه مالي هم ندارم ولي خيلي دلشكسته شدم نميدونم چيكاركنم ديگه اعتمادم به كلي ازبين رفته واون ارامش قبلا راندارم لطفا راهنمايي كنيد
پاسخ

دي ۲۹, ۱۳۹۵ در ۱۲:۱۵ قبل از ظهر
مشاور ميگويد:

با سلام
آيا ايشون علاقه اي به شما و زندگي ندارند .در اين مواقع به جاي ياس و نااميدي و يا كنار كشيدن از زندگي بهتر است دنبال چيزي در زندگي باشيد كه براي هر دو نفر اهميت دارد و همان مساله باعث تغير رفتار طرف مقابل مي شود .اعتياد ايشون رو ميشه به چشم بيمار ينگاه كرد و درصدد درمان باشيد و بحث خيانت هم به ارتباطات متقابل دو طرف برمي گردد .اگر روانشناسي در شما هيچ مساله ارتباطي نبيند و تشخيص داشتن اختلال در همسر شما رابدهد مي توانيد به خاطر رفتارهاي خارج از عرف او را تحت درمان قرار دهيد .به طور كل اگر هنوز به زندگي با اين فرد پايبند هستيد نه به خاطر تنهايي و نداشتن پشتوانه بلكه به دليل علاقه بهتر است منطقي به قضايا نگاه كنيدو براي مرتفع كردن مسائل تلاش كنيد
موفق باشيد
پاسخ

دي ۳۰, ۱۳۹۵ در ۱۲:۲۰ قبل از ظهر
س ميگويد:

سلام من دختري. ۳۰ هستم كه متاهلم ولي دوران بچگي سختي گزراندم به من سه بار تجاوز شده كه اولين بارشو خوانودم فهميدن و كلي تحقير فوش اينا دادان اينا همه تو ۱۴ ۱۵ سالگي اتفاق افتاد تا ۲۵ من از موقع كه همش تو خودم بودم دوست داستم تنها باشم و يه مادت روي اوردم به الكل. چون باعث ارامشم ميشد. تا اين اواخر بعدش الكلو كمكم ترك كردم. روي اوردم به استامينافن. كديين شبي ۴ ۵ بسته مي خوردم. چون ارامش و يه سر خوشي ميداد. تا خوانواادم و همسرم فهميدم و رفتم روانپزشك روانپزشك يك سري قرص نوشت ازجمله اسنترا ۱۰۰ و. تري فلو پرازين ۲ و كلردياز پوكسايد كلونازپام ۲ ميلي و زولپيدم چون مشكل خوبه شديد داشتم طوري كه پام ميپريد تو خواب يا احساس خفگي ميكردم زمانايم كه عصبي يا اضطراب ميگرفتم قفسه سينم سنگين و تپش قلب ميگرفتم طوري يه بار دو تا از عضله هاي قلپ گرفت و شبانه منو بردم درمانگاه ارامبخش زدن. بهم اينم من وقتي عصبي ميشم شروع ميكنم به خود زني خودمو ميزنم. محكم مثلا تو سر يا پا ولي فقط خودمو. به كسي ديگه اي اسيب نميرسونم يه بارم كه عصبي بودم چند سال پيش رويه دستمو با تيغ ميبريدم انگار اروم ميشدم با اين كار الانم من من به خاطره استامينافن. كديين كه مي خوردم بدنم مقاومت. دارويي پيدا كرده مجبورم شبي به كلونازپا
مقاومت. دارويي پيدا كرده مجبورم شبي به كلونازپام ۲ ۲۰ ميلي يا بيشتر بخورم زولپيدم ۶۰۷۰ ميلي ميخورم كه بتونم شب راحت. بخوابم البته اينوو كسي نميدونه فقط خودم ميدم نميدونم بايد چي كار كنم كمك كنيد. لطفا
پاسخ

دي ۳۰, ۱۳۹۵ در ۱۲:۳۲ بعد از ظهر
مشاور ميگويد:

با سلام
دوست عزيز با توجه به تجربه تجاوز كه بار روحي شديدي براي افراد دارد و مصرف الكل و سوء مصرف دارو بهتر بود از ابتدا پيش روانشاس مي رفتيد تا علل مساله به طور خاص بررسي شود .رفتن شما نزد روانپزشك فقط باعث مصرف داروي بيشتر مي شود ان هم براي شما كه مستعد وابستگي دارويي هستيد .د رمورد رفتارهاي عصبي و خود زني بايد بگويم مشكلي اساسي است .بنده اطلاع ندارم چقدر همسر شما با شما همراه هستند و مصمم باي رفع مشكلات ولي هر دو بايد حضوري مراجعه كنيد و سعي كنيد مسالتون ريشه يابي بشه نه اينكه براي فرار با آرامبخش و دارو يك مدت انكارش كنيد چون بار بعدي با شدت بيشتري افكر منفي و مشكلات رفتاري احتمالي غلبه پيدا مي كند
.موفق باشي
پاسخ

دي ۳۰, ۱۳۹۵ در ۲:۴۸ بعد از ظهر
مينا ميگويد:

سلام
متاسفانه براي چندمين با متوجه خيانت همس م شدم اون فك ميكنه ميتونه اين كاراش از من پنهون كنه ولي متاسفانه من متوجه شدم حالا از شما ميخوام كمكم كنينين وراهنمايي كه اين موضوع رو چطور بهش بگم كه دست از كاراش برداره و به خودش بياد
پاسخ


برچسب: خدمات مشاوره تلفني، مشاور خانواده خوب، مشاوره تلفني با مشاوران برتر ايران، مشاوره خانواده، مشاوره روانشناسي تلفني، ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۲ آبان ۱۳۹۶ساعت: ۱۲:۱۸:۲۴ توسط:afsaneh موضوع:

قبل از ازدواج مشاوره كنيد

مشاوره قبل ازدواج

معمولاً مراجعه به مشاوره زماني كه هنوز هيچ صحبتي بين افراد نشده است، مناسب نيست، همان طور كه مراجعه افراد بعد از مدت ها حرف زدن و رابطه داشتن و شكل گرفتن علاقه، تاثير چنداني ندارد، بنابراين بهترين زمان براي مراجعه به مشاور زماني است كه فرد آمادگي دارد و حداقل ۸ تا ۱۰ساعت با طرف مقابل درباره مسائل مختلف گفت وگو كرده است.
مشاور ازدواج هيچ وقت به شما نمي گويد كه اين كار را بكنيد يا نكنيد. وظيفه مشاور آگاه كردن است. او مي گويد كه نتيجه چنين ازدواجي چه خواهد بود تا شما خودتان دست به انتخاب بزنيد.

اين روزها كارشناسان بسياري توصيه مي كنند كه زوج هاي جوان قبل از آغاز زندگي مشترك حتماً با مشاور معتمد مشورت كنند. اين توصيه از آنجا جدي شده كه رسانه ها در سال هاي گذشته آمار نگران كننده اي را در خصوص طلاق زوجين به خصوص در ۵ سال اول زندگي مشترك منتشر كرده اند. به همين دليل است كه بحث نياز جدي به مشاوره قبل از ازدواج براي زوج هاي جوان مطرح مي شود.

متاسفانه در كشور ما زوج ها خيلي وقت ها اطلاع كافي از مشاوره هايي كه مشاوران در اختيار آنها مي گذارند ندارند، يا گاهي احساس مي كنند چون به حد مطلوبي از استقلال مالي و خانوادگي رسيده اند، مي توانند بدون مشورت با افراد ديگر بهترين انتخاب را داشته باشند.

عده اي هم در انتخاب مشاور اشتباه مي كنند و با مشورت دوستانشان برخي ملاك هاي كليشه اي را براي همسرشان در نظر مي گيرند و زماني كه دختر يا پسري با اين شرايط را پيدا مي كنند احساس مي كنند به آن زوج رويايي رسيده اند و به صورت هيجاني دست به انتخاب مي زنند.

اين ملاك ها اگرچه ملاك هاي عرفي جامعه ما هستند ولي در عرف اين ملاك ها نه به صورت جزئي بلكه به صورت كلي مورد توجه قرار گرفته است. در حالي كه روانشناس يا مشاور ازدواج، همه اين موارد را با فاكتورهاي جزئي مورد ارزيابي قرار مي دهد تا بتواند بررسي درست شخصيتي از زوجين ارائه دهد. يعني در واقع مشاور تلاش مي كند ديدگاه ها و اهداف زوجين را در زندگي مورد بررسي قرار بدهد و طرف مقابل را با اين ديدگاه ها و اهداف آشنا كند.

شناخت روي اين موضوعات در همان ابتداي تشكيل زندگي مشترك مهم است چون فقط با شناسايي اين جزئيات است كه زوج ها مي توانند به نتيجه برسند كه مي توانند با هم ادامه مسير بدهند يا نه. مثلا اگر زوجي مي خواهند به يك هدف مشترك برسند مشاور اين موضوع را طوري بررسي مي كند كه ببيند آيا اين زوج سرعت حركتشان براي رسيدن به آن هدف يكي هست يا خير؛ اگر يكي نباشد توصيه مي كند تا در مورد آن هدف بيشتر صحبت بكنند تا در آينده مشكلي برايشان پيش نيايد.

زن و مرد در مرحله اول به لحاظ رفتاري، خانوادگي، سبك زندگي و تحصيلات بايد مورد بررسي قرار بگيرند، كه اگر اين مرحله مثبت بود در مراحل ديگر بايد به لحاظ ذهني، و تفكراتي كه دارند بررسي شوند تا نكات مشترك و غير مشترك ذهني شان مشخص گردد بعد از اين هم نوع نگاه به زندگي و سرگرمي و تفريحاتي كه مي خواهند داشته باشند و لحظات مشتركشان مورد ارزيابي قرار مي گيرد. به نظرم همه اينها مرحله به مرحله است و بايد به صورت اجمالي بررسي شوند.

مشاوره قبل از ازدواج اگر بر اساس معيارها و شرايط مناسب انجام شود و فرد مشاوره دهنده از آگاهي و اطلاعات كافي برخوردار باشد، به دو طرف كمك زيادي خواهد كرد. بنابراين دو نفري كه براي مشاوره مراجعه مي كنند، بايد با صداقت كامل مسائل خود را با مشاور در ميان بگذارند و به عبارتي تسليم مشاور باشند و به اين نكته توجه داشته باشند كه مشاوران هيچ گاه توصيه به ازدواج نمي كنند، همان طور كه توصيه به طلاق نمي كنند.

در واقع آن ها با استفاده از تعاريف و فرمول هاي علمي و بررسي مولفه هاي تاثيرگذار در ازدواج، مسائل پيش روي جوانان را به آنان يادآوري و درصد موفقيت يك ازدواج و ريسك هاي آن را گوشزد مي كنند. مشاوران هيچ گاه اطلاعات خصوصي افراد را در اختيار طرف مقابل نمي گذارند بلكه دو طرف را متوجه تناقض ها مي كنند، بنابراين بهتر است جوانان قبل از ازدواج از مشاوران حاذق حوزه خانواده كمك بگيرند.

مشاوره قبل از ازدواج به يك فرآيند تخصصي تبديل شده و در همه جاي دنيا مرسوم است. اهميت اين مشاوره زماني مشخص مي شود كه به اين نكته توجه داشته باشيم انسان ها از يكديگر شناخت كافي ندارند، بنابراين به منظور دستيابي به اين شناخت براي ازدواج به كمك مشاور نياز داريم. محققان معتقدند كه مشاوره قبل از ازدواج آن قدر اهميت دارد كه انسان براي آن وقت زيادي بگذارد.

در واقع ازدواج تولد اختياري است و فرد به اختيار خود تصميم به تشكيل زندگي مشترك مي گيرد. بنابراين يك مشاور حاذق مي تواند به فرد در انتخاب احسن كمك كند. در منابع اسلامي به امر ازدواج بسيار توجه شده است و در بعضي روايات از آن به عنوان اكمال دين و همچنين عبارت قرآني «ميثاقاً غليظاً» ياد مي شود.

فردي آمادگي ازدواج دارد كه تعهد پايدار داشته باشد، يعني براي فردي كه وارد زندگي او شده است بار نباشد، زندگي بالنده اي داشته باشد، باعث آرامش وي شود، سرعت حركت او را به سمت تعالي و پيشرفت بيشتر كند و اگر چنين نباشد، در واقع ازدواج تنها براي رفع بخشي از نيازها خواهد بود كه به فرد براي پيشرفت و تعالي كمك نمي كند.

آمادگي و شناخت

در مشاوره ازدواج به دو فرآيند توجه مي شود؛ اول اين كه فرد بداند براي ازدواج آمادگي دارد يا نه و بعد از طرف مقابل شناخت كافي داشته باشد. فرد براي اين كه بداند آمادگي ازدواج دارد يا نه، مي تواند از مشاور كمك بگيرد. فردي آمادگي ازدواج دارد كه تعهد پايدار داشته باشد، يعني براي فردي كه وارد زندگي او شده است بار نباشد، زندگي بالنده اي داشته باشد، باعث آرامش وي شود، سرعت حركت او را به سمت تعالي و پيشرفت بيشتر كند و اگر چنين نباشد، در واقع ازدواج تنها براي رفع بخشي از نيازها خواهد بود كه به فرد براي پيشرفت و تعالي كمك نمي كند. بنابراين براي اين كه فرد ميزان آمادگي خود را برآورد كند مي تواند از مشاور حاذق در اين حوزه كمك بگيرد. مشاور بايد درباره موضوعات مختلف اطلاعات كافي داشته باشد و مولفه ها را بر اساس اهميت آن بررسي كند. در مشاوره قبل از ازدواج دو عامل آمادگي و آشنايي مهم است.

براي بسياري از افراد يك يا تعدادي از ملاك هاي كم اهميت محور توجه قرار مي گيرد و در صورتي كه بايد به مجموعه عوامل توجه كرد، بنابراين در مشاوره قبل از ازدواج مجموعه عواملي كه يك فرد بايد به آن توجه كند، بررسي مي شود.

به عنوان مثال ميزان تاثيرگذاري و بار ارزشي هر كدام از عوامل خانواده، زيبايي و اعتقادات مشخص است و مشاور با تعيين ريسك پذيري عوامل مختلف تعيين مي كند كه به عنوان نمونه در زمينه خانواده ها در زندگي آينده دو نفر احتمال ريسك وجود دارد يا نه ،او تشخيص مي دهد كه آيا فرد مي تواند از اين ريسك گذر كند يا نه و فرد را متوجه اين موضوع مي كند كه در زندگي آينده چه ميزان از وقت و انرژي خود را بايد صرف مديريت عوامل ريسك پذير و حذف و خنثي كردن آن ها كند. بر اساس مدل ملي ميانگيني از ارزش گذاري فاكتورها با خطاي ۵ يا ۶درصدي تعيين شده است و از طرفي هر يك از عوامل براي هر مشاوره به تنهايي و در كنار ساير عوامل سنجيده و ارزش گذاري مي شود.

به عنوان مثال دو نفري كه از نظر خانوادگي با يكديگر هماهنگ نيستند، ميزان ريسك پذيري اين عامل در كنار عوامل ديگر مانند آمادگي ازدواج يا پختگي سنجيده مي شود. يعني اگر كسي به پختگي لازم رسيده باشد ريسك ناهماهنگي خانواده ها را به راحتي پشت سر مي گذارد، اما اگر اين آمادگي را نداشت احتمالاً در ۸۰درصد موارد وقت آن ها صرف برطرف كردن مشكلاتشان با خانواده ها خواهد شد. بنابراين براي هر فردي فاكتور خانواده در كنار ديگر عوامل معناي خاصي پيدا مي كند. وقتي فاكتورها با هم بررسي شود ميزان ريسك پذيري هر ازدواج مشخص مي شود.

عوامل موثر در ازدواج

عوامل موثر در ازدواج به دو دسته تقسيم مي شود؛ يكي عوامل پيش بيني كننده موفقيت ازدواج و ديگري عوامل حمايت كننده از ازدواج.به عنوان مثال اگر كسي همه فاكتورهاي مثبت را داشته باشد، اما دچار اختلال رواني باشد، اين مشكل همه فاكتورهاي مثبت را تحت الشعاع قرار مي دهد. بنابراين فردي كه دچار اختلال رواني است، ابتدا بايد سلامت خود را به دست آورد و بعد تصميم به ازدواج بگيرد؛ مگر اين كه يك متخصص با اطمينان كامل تاييد كند كه فرد مضطرب يا افسرده با ازدواج درمان مي شود. يا فردي كه با وجود سن مناسب، آمادگي لازم را براي ازدواج ندارد يعني نمي تواند به طرف مقابل اعتماد كند، نمي تواند سرمايه گذاري عاطفي داشته باشد، اراده ضعيفي دارد، هدفمند نيست، وفادار نيست و … چنين فردي اگر ازدواج كند در واقع بايد خود را براي طلاق آماده كند.

بنابراين با يك مشاوره خوب قبل از ازدواج مي توان همه فاكتورها را سنجيد و آن ها را كنار هم قرار داد و به صورت دقيق به فرد گفت كه با چه مسائلي مواجه است.

البته نبايد لطف خدا و توكل به او را فراموش كرد؛ چنان كه بعضي معتقدند در ازدواج بايد تاييد خداوند هم باشد و اگر نيت فرد درست باشد، خداوند نيز به او كمك مي كند. افرادي كه براي مشاوره مي آيند، احتمالاً دچار ترديد هستند كه آيا اين فرآيند به آن ها كمك مي كند يا نه و بعضي به توصيه ديگران مراجعه مي كنند و عده اي هم با آگاهي به نزد مشاور مي آيند. در همه اين شرايط توصيه و تاكيد ما اين است كه افراد به اين موضوع توجه داشته باشند كه روان شناس الزاماً نمي تواند در مشاوره قبل از ازدواج موفق باشد مگر اين كه در اين زمينه تجربه داشته باشد.

اگر مشاور حاذق باشد، به افراد يادآوري مي كند كه در چه زمينه هايي اطلاعاتشان ناقص است و آن ها را راهنمايي مي كند كه بايد درباره چه موضوعاتي جلسه بگذارند و بيشتر صحبت كنند. به عنوان مثال كسي كه مدل زندگي ندارد و طرز فكر خود را مطرح نكرده است و يا فكر مي كند كه مي تواند همسر خود را تغيير دهد و … نياز به مشاوره دارند. مشاور اين موضوعات را با دو طرف در ميان مي گذارد و وقتي اطلاعات آن ها كامل شد،ميگنا دات آي آر.دوباره مراجعه مي كنند و مشاور با انجام بررسي هاي لازم نتيجه را اعلام مي كند. افراد در مراجعه به مشاوره معمولاً بايد تسليم مشاور باشند و يا اگر در زمينه اي ترديد دارند، آن را با مشاور در ميان بگذارند.
معمولاً مشاوره قبل از ازدواج بايد پيش از تصميم قطعي انجام شود زيرا زماني كه تصميم به ازدواج قطعي شد، مشاور ديگر نمي تواند كاري جز اصلاح رابطه انجام دهد.

مشاوران معمولاً همان طور كه توصيه به ازدواج نمي كنند، به جدايي هم توصيه نمي كنند و مسئوليت آن بر عهده خود فرد است اما مشاور مسائل و مشكلات احتمالي را به افراد گوشزد مي كند. در مشاوره پيش از ازدواج، مشاور معمولاً مي داند كه علايق افراد شكل گرفته يا نه و وقتي اين افراد براي كمك گرفتن مراجعه مي كنند، ممكن است اطلاعات نادرستي دهند كه مشاور اين موارد را تشخيص مي دهد. در مراجعه براي مشاوره پيش از ازدواج، افراد سعي مي كنند خود را بهتر نشان دهند اما همه اين موارد براي مشاور قابل تشخيص است.

مشاوران به لحاظ اخلاقي اطلاعات خصوصي افراد را فاش نمي كنند، بنابراين مراجعه كنندگان بايد متوجه پيام هاي مشاور باشند به عنوان مثال شخصي با خانمي ديگر گفت وگو مي كند و همزمان براي مشاوره ازدواج با فرد ديگري هم مراجعه مي كند، وقتي مشاور متوجه مي شود مانع از ادامه مشاوره خواهد شد و به افراد اين نكته را يادآوري مي كند كه هنوز آمادگي ازدواج نداريد و يا اطلاعات ناقص است.

استقلال مالي چقدر مهم است؟

استقلال مالي شرط اول ازدواج است. يعني وقتي زوجي پيش مشاور مي روند پيش فرض مشاور اين است كه اين زوج با توجه به استقلال مالي شان تصميم به ازدواج گرفته اند مگر اينكه خلاف اين امر ثابت شود. فرهنگ عمومي خانواده هاي ما به گونه است كه اگر زوج استقلال مالي نداشته باشد حتما دخالت هاي نادرست و گاه و بيگاه خانواده ها در زندگي مشترك يك زوج به وجود خواهد آمد كه اين موضوع مي تواند به زندگي آنها لطمه بزند بنابراين ما توصيه مي كنيم كه زوج ها حتما قبل از ازدواج به استقلال مالي برسند و در طول زندگي مشترك اين مستقل بودن را حفظ كنند.

با اين اوصاف جاي عشق و وابستگي هاي عاطفي كجاست؟

بعضي ها مي گويند چون محبتي ميانشان شكل گرفته و عاشق هم هستند، مي توانند با مشكلات مالي بعد از ازدواج كنار بيايند. واقعيت اين است كه كسي منكر عشق نيست. اما مشاوران به افراد توصيه مي كنند زماني كه به شدت درگير يك رفتار عاطفي هستند تصميم نگيرند. چون در اين درگيري عاطفي نمي توانند نكات منفي را ببينند و سعي مي كنند همه موضوعات منفي را توجيه كنند.

البته مشاور ازدواج هيچ وقت به شما نمي گويد كه اين كار را بكنيد يا نكنيد. وظيفه مشاور آگاه كردن است. او مي گويد كه نتيجه چنين ازدواجي چه خواهد بود تا شما خودتان دست به انتخاب بزنيد. اما به هيچ وجه دو طرف را مجبور به انجام كاري نمي كند.

موضوع مهمي مثل ازدواج نگاه عاقلانه اي مي خواهد. مشاوران وظيفه دارند درباره آينده ازدواج با زوج ها صحبت كنند ولي حرف را تحميل نمي كنند. بنابراين كساني كه تصميم به مشاوره مي گيرند بهتر است كه بي طرفانه به مطب مشاوره بروند و اجازه دهند تا روند مشاوره به خوبي و در مسير خودش طي شود وگرنه ديگر نيازي به انجام مشاوره نيست.

ازدواج جداً ممنوع!

گفتيم كه مشاوران هيچ وقت توصيه به عدم ازدواج نمي كنند اما اين حكم، يك استثنا دارد. يعني موارد خاص. مثلاً وقتي تست هاي شخصيت شناسي و … كه در تمام دنيا مرسوم است را انجام مي دهند و نتيجه اين تست ها مناسب نيست، پيشنهاد مي كنند با يك فرد مشكل دار ازدواج نكنيد. كار آنها شناختن رفتارهاي پنهان دو طرف است. در اكثر موارد با مشاوره مي شود رفتارهاي منفي را پوشش داد و يا از بين برد. اما در برخي موارد نتيجه ازدواج كاملا مشخص است.

مثلا جواني كه سوءظن دارد اصلا توصيه نمي شود ازدواج كند. مشاور با كسي در اين رابطه تعارف ندارد. سوءظن با معيارهاي يك ازدواج پايدار تداخل دارد. اين بيماري چيزي نيست كه خود طرف به آن معترف باشد. مثلا فكر مي كند كه دارد همسرش را در جامعه محافظت مي كند در حاليكه اين بيماري است و خانواده را متلاشي مي كند. بنابراين اگر مشاور در بررسي هاي سلامت رواني و شخصيتي به چنين موارد برخورد كرد حتما درباره آينده اين ازدواج شفاف سازي مي كند. به همين دليل است كه توصيه مي شود ۶ تا ۹ ماه دختر و پسر با هم در مراوده باشند و بعد از آن دوباره به مشاور مراجعه كنند.

بهترين زمان براي مشاوره

معمولاً مراجعه به مشاوره زماني كه هنوز هيچ صحبتي بين افراد نشده است، مناسب نيست، همان طور كه مراجعه افراد بعد از مدت ها حرف زدن و رابطه داشتن و شكل گرفتن علاقه، تاثير چنداني ندارد، بنابراين بهترين زمان براي مراجعه به مشاور زماني است كه فرد آمادگي دارد و حداقل ۸ تا ۱۰ساعت با طرف مقابل درباره مسائل مختلف گفت وگو كرده است.

معمولاً مشاوران اگر نياز باشد از خانواده ها هم دعوت مي كنند تا در جلسات حضور يابند از آن جا كه مسئوليت ازدواج بر عهده دوطرف است، مشاوران بيشتر جلسات را با حضور دختر و پسر برگزار مي كنند. معمولاً اگر جريان مشاوره خوب پيش رود، در نهايت ۳ تا ۴ جلسه ۱٫۵ساعت كافي است. اگر مشاور نياز به جلسه اضافه داشته باشد در اين جلسه معمولاً درباره ريسك ها صحبت مي كند تا زوج ها بتوانند به مدلي براي خانواده موفق دست يابند.


برچسب: قبل از ازدواج مشاوره كنيد، مشاور خانواده و زندگي برتر، مشاوره خانواده و خدمات روانشناختي، مشكلات خانوادگي چيست، ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۲ آبان ۱۳۹۶ساعت: ۱۲:۱۷:۲۷ توسط:afsaneh موضوع: