نكاتي درباره وظايف و اهداف مشاور
اهداف مشاوره
گاهي اوقات اهداف وظايف مشاوره با يكديگر خلط ميشوند. در واقع اهداف، وظايف و فعاليتهاي مشاوره را جهت ميدهند و هدايت ميكنند. وظايف، گامهايي هستند كه براي رسيدن به اهداف بايد انجام شوند; و ممكن است مستلزم استفاده از فنون گوناگون باشد (مثل تعريف و بازشناسي مسئله و ابعاد آن، ايجاد تعادل در احساسات، كاهش اضطراب . . .) اهداف مشاوره ممكن است ويژه يك موقعيت يا وظيفه خاص باشند (مشاوره ژنتيك، خاتمه دادن به بارداري، مشاوره قبل از آزمون (HIV ، يا اينكه جنبه هاي كلي تري را نيز در بر گيرد (ارزيابي رواني ـ اجتماعي مراجع، حمايت از مراجع و خانواده) .
روشن و صريح بودن اهداف مشاوره كمك ميكند به
-ايجاد رابطه واقعبينانه با مُراجع و كاهش انتظارات نابجا در باره آنچه كه با مشاوره قابل دستيابي است.
– رفع سوء تفاهمها (مثل اينكه مشاوره يك رابطه دوستانه و هميشگي است)
– كاهش تصورات غير واقعي در باره آنچه كه در جلسات مشاوره ممكن است مطرح شود يا رخ دهد.
اهداف هميشه بايد با نيازها، مشكلات، موقعيت و شرايط محيطي مُراجع، تناسب داشته باشد. اگر اهداف نامناسب، مبهم، بسيار كلي، غير واقعبينانه يا وسيع باشند، احتمال كمي دارد كه مشاوره به نتيجه مطلوب براي مُراجع منجر شود.
اهداف مهم يا نتايج مطلوب مشاوره براي مراجع
۱) مراجع تصوير واضح و واقع بينانه اي از موقعيت، احساسات و تواناييهايش به دست آورد
۲) راه هاي جديدي براي نگريستن به موقعيت و مسئله خودش، بيابد و درك كند
۳) اعتماد به نفس و قبول مسئوليت در او براي تدبير مسئله خودش افزايش يابد
۴) اهداف ويژه، صريح و عملي براي بهبود بخشيدن به وضعيت خود مشخص نمايد و برگزيند
۵) بتواند براي بهبود وضعيت، پيشگيري از مشكل (مثل بيماري)، يا تغيير مطلوب در سبك زندگي طرحي عملي تهيه كند.
۶) براي اجراي تغيير، از انگيزه و مهارتهاي مورد نياز برخوردار شود
۷) با ارتقاي اعتماد به نفس و خودبسندگي خود، از رابطه مشاوره اي استقلال كسب كند
معمولا همه اين اهداف در هر رابطه مشاوره اي يا در طي جلسه، حاصل نميشود; بلكه بسته به شرايط و ويژگيهاي مُراجع، هر جلسه ممكن است بر يك يا معدودي از اهداف تمركز گردد. كسب مهارتهاي گسترده نياز به زمان بيشتري دارد .
وظايف مشاور
وظيفه اصلي مشاور، اين است كه به مُراجع و يا خانواده او كمك كند تا به شناخت، نگرش، باورها و مهارتهاي مناسبي براي حل مسئله دست يابند كه آنان را قادر سازد با مسائل يا تغييرات ناشي از اختلال در سلامتي به نحو موثر عمل نمايند و تطابق يابند.
وظايف ذيل به دستيابي به اهداف مشاوره كمك ميكند :
۱) برقراري ارتباط موثر با مراجع
۲) كسب و ارائه اطلاعات لازم از طريق به جريان انداختن و هدايت بحث
۳) شناسايي و درك مسئله (هاي) مُراجع و ابراز اين درك به او
افرادي كه براي دريافت ياري، مراجعه ميكنند خواستار آنند كه توسط كارشناساني كه با آنها مشاوره مينمايند درك شوند. بدين منظور مشاور، ممكن است با تكان دادن سر، نگاه كردن، توجه به مراوده هاي كلامي و غيركلامي، پرسيدن و بازتاب دادن آنچه گفته شده، توجه و درك خود از مُراجع را ابراز نمايد.
يك تاييديه قوي براي مراجع مبني بر اينكه حرفهايش شنيده شده، استفاده از واژه هاي خود او براي طرح سوال يا مداخله بعدي است. هنگامي كه فرد احساس ميكند او را درك ميكنند، خود تسلايي قابل توجه است; حتي اگر چيزي ارائه نشود. اين احساس همچنين موجب افزايش اعتماد و مشوق آشكار ساختن خود ميباشد.
۴) بررسي و تشريح دلالتها و اثرات مسئله بر كار، زندگي، و روابط اجتماعي مُراجع از طريق گفت و گو
۵) استخراج و توصيف تمام مسايل و دغدغه هاي مراجع، آنگونه كه خودش آنها را ميبيند
۶) توجه و پرس وجو در باره روابط با خانواده، دوستان، كاركنان ومتخصصان بهداشتي ديگر
پرسشهايي كه ممكن است در اين زمينه مطرح باشد شامل :
آيا فرد ديگري در باره مسئله اطلاع دارد و چه كسي ؟
چه فرد يا افرادي ممكن است بيشتر تحت تاثير باشند و چگونه ؟
چه كسي تمايل دارد كه (در مراقبت و حمايت از مُراجع) درگير باشد ؟
۷) ياري دادن به مُراجع از طريق بحث براي تعيين اولويتها و ترتيب مسايل براي رسيدگي و حل آنها .
۸) درك اينكه مُراجع چگونه به مشكل خود مينگرد و كمك به او براي در نظر گرفتن ديدگاه هاي ديگر و شناخت ابعاد و جوانب ديگر مسئله
۹) كمك به مُراجع براي اينكه احساس كند گزينشهاي متعددي براي او وجود دارد
در نتيجه ناخوشي يا اضطراب ناشي از مواجهه با مسئله، مُراجع ممكن است احساس كند كه راه چاره و تصميمي براي او وجود ندارد. با چنين احساسي، فرد مقداري از اعتماد به نفس و استقلال خود را از دست ميدهد.
۱۰) حفظ درجه اي از بي طرفي در ارتباط با شيوه زندگي مراجع وتصميماتي كه در باره نحوه سازگاري با مسئله خواهد گرفت اين به افزايش اعتماد به نفس و احساس استقلال او كمك مينمايد
۱۱) كمك به مُراجع براي تدبير و حل مسايل خود از طريق
ارتقاي سطح دانش و اطلاعات و قادر ساختن او براي نگريستن و تحليل موقعيت خود از جوانب مختلف، افزايش دامنه انتخاب و تصميم گيري آگاهانه.
۱۲) كمك به تقويت اعتماد به نفس، پذيرش مسئوليت مُراجع و واگذاري مسئوليت به او براي حل مسئله
۱۳) كمك به مُراجع براي تداوم تطابق و تغيير (يعني هر جا كه مناسب باشد او را اميدوار سازيد)
۱۴) شناسايي موانعي كه ممكن است مانع تغيير شوند و توجه به راهبردهايي براي غلبه بر آنها
اين ممكن است مستلزم شناسايي تجربه هاي موفق مُراجع در گذشته براي كسب اعتماد به نفس، يادگيري شيوه هاي جديد براي تعامل با افرادي كه مانع محسوب ميشوند، كشف و ابداع برنامه هاي جديد براي نيل به هدف باشد .
۱۵) توجه به اينكه مشكلات مربوط به مراقبتهاي بهداشتي الزاما مشكل اصلي يا شديدترين مسئله مراجعان نيستند. به عبارت ديگر نحوه رفتار، واكنش يا تطابق مردم هنگام مواجهه با مسائل مرتبط با سلامتي ممكن است علامتي از مشكلات زمينه اي يا همراه ديگر باشد.
از اين رو نگريستن به مشكلات طبي مثل بيماري به عنوان مدخلي بر ساير مشكلات ارتباطي و رواني ـ اجتماعي، قابل توجه است.
۱۶) كمك به مُراجع براي حفظ اميد واقعبينانه و تصديق تواناييهاي تطابقي او
بدين منظور تغييرات مثبتي كه در زندگي مُراجع و در مقابله با مسئله رخ داده است را شناسايي و برجسته كنيد.
۱۷) ترغيب و كمك به مُراجع براي اينكه با افرادي كه در مراقبت و حمايت از او نقش موثر دارند، تعامل داشته باشد (مثل اعضاي خانواده، دوستان، همكاران) ۰ اين كار به جلوگيري از وابستگي به مشاور يا متخصصان ديگر كمك ميكند
۱۸) براي فراهم كردن حفاظت و مراقبت روان شناختي جامع براي مراجع، با پزشكان، پرستاران و متخصصان ديگر تعامل و تشريك مساعي داشته باشيد
سازماندهي جلسات مشاوره; مراحل كار
گامهاي زير يك نقشه راهنما براي اجرا و هدايت جريان مصاحبه ارائه ميدهند. هر چند اين مراحل الگويي براي اولين جلسه مشاوره است، بسياري از آنها در جلسات پيگيري نيز قابل استفاده اند.
۱) برقراري رابطه
با سلام و خوش آمدگويي به مُراجع احترام گذاشته و از او دعوت كنيد در جاي مناسب و راحتي بنشيند. سپس جلسه مشاوره را با روشن كردن موارد زير شروع كنيد : شما كه هستيد، جايي كه كار ميكنيد، وظيفه شما در ارتباط با مُراجعان، هدف از اين ملاقات، زمان جلسه و محدوده زماني كار.
۲) آشنايي با مُراجع و انتظارات او
مُراجع را براي معرفي خود (آنگونه كه مايل است)، صحبت كردن، بحث و بيان انتظاراتش ترغيب نماييد.
۳) متمركز كردن جلسه مشاوره
براي اين منظور با مشاركت مراجع، موضوع جلسه را مشخص و هدف (هاي) كوچك، ويژه و دست يافتني را براي آن تنظيم نماييد. اين كار بويژه زماني كه مشاور، تشخيص دهد چند جلسه براي رسيدگي به مسئله لازم است، مفيد ميباشد.
۴) كسب اطلاعات و كاوش در باره مسايل، نيازها و نگرانيهاي مراجع
اين منظور با ترغيب مراجع به صحبت كردن و طرح سوالات مناسب و برانگيزاننده، حاصل ميشود. همچنين حدود اطلاعات او را در باره وضعيت خودش بسنجيد. با سنجش اطلاعات و آگاهي مُراجع در آغاز فرايند، اطلاعات غلط را ميتوان تصحيح، و كمبودها را رفع نمود.
۵) شناسايي نگرش، ادراك و باورهاي مراجع در باره مسئله
در اين مرحله نحوه تعبير و تفسير، ديدگاه، احساسات و باورهاي مُراجع در باره ابعاد، علل، آثار و نتايج مسئله مورد بررسي قرار ميگيرد. مثلا با طرح اين سوال كه ” نظر شما در باره . . . (درمان جراحي، استفاده از روان درماني . . .) چيست ؟”، اين امكان فراهم ميشود تا نظرات و باورهاي مُراجع آشكار شود و اطلاعاتي در باره احتمال پذيرش و تمكين Compliance او به دست آيد.migna.ir
۶) كمك به مراجع براي رتبه بندي مسايل و نگرانيهاي خود
با گفت و گو به مُراجع كمك كنيد تا مسايل و مشكلات خود را به ترتيب اهميت يا شدت رتبه بندي و به عبارتي اولويت بندي كند.
اين كار :
· اضطراب فرد را به حد قابل كنترلي كاهش ميدهد
· به مردم كمك ميكند كه مسايل خود را مشخص و روشن نمايند
· به تنظيم اهداف مشخص و قابل دستيابي و كسب احساس كنترل كمك ميكند
· با شناخت و حل موفقيت آميز يك مسئله، اغلب تجربه مفيدي براي رسيدگي به / و حل مسايل ديگر حاصل ميشود.
۷) ياري كردن مراجع در اتخاذ تدبير براي حل مسئله; از طريق :
· بازشناسي مسئله; قادر ساختن مراجع براي اينكه از منظري ديگر نيز مسئله را بررسي كند. كاوش در منابع و روشهاي فراهم براي مراجع براي حل مسئله; شامل تجربه و نحوه عمل آنان در گذشته هنگام مواجهه با مسايل، افرادي كه براي ياري و حمايت مراجع در دسترس هستند . . .
· كمك به مُراجع براي تنظيم هدف (ها) و شناسايي راه حلهاي ممكن
· ياري كردن مُراجع براي تصميم گيري جهت انتخاب راه حل مناسب
· كمك به او در تهيه يك برنامه عملي يا طرح كار براي انجام تغيير
· دعوت به همكاري يا درگير ساختن اعضاي تيم مراقبت بهداشتي هنگامي لازم و ممكن باشد. اين كار به كاهش فشار بر اعضا و افزايش طيف مداخلات و راه حلهاي مفيد كمك ميكند.
۸) ارزيابي جلسه
براساس آنچه ديده و شنيده شده است از جوانب مختلف (عاطفي، طبي، اجتماعي، تحليل و تدبير مسئله، پيشرفت كار) جلسه را تا پايان ارزيابي كنيد.
۹) اختتام جلسه
خاتمه دادن به جلسه به نحو مناسب به اندازه آغاز كردن آن مهم و بر فرايند مشاوره موثر است. اين كار شامل نكات ذيل است :
· خلاصه كردن آنچه ديده و شنيده شده، ضمن توجه به نقاط ضعف و قوت شناسايي شده
· تصميم گيري مُراجع و مشاور
· تصميم گيري به مواردي مانند مراجعه مجدد به مشاور و ادامه جلسات مشاوره، انجام دادن يا ندادن آزمايشات، رجوع به و گفت و گو با پزشك، در ميان گذاشتن با خانواده و . . . مربوط ميشود.
همچنين، مشاور بايد تصميم بگيرد كه آيا او فرد مناسب براي رسيدگي به مسئله مراجع است ؟ با چه كسي در باره مسئله گفت و گو كند ؟، فاصله بين جلسات مشاوره چقدر باشد ؟
تعاريف و نظريههاي مختلف پاترسون (۱۹۷۳)، مشاوره را جريان ياري دهنده اي ميداند كه به ارتباط خاص بين دو نفر نياز دارد.يكي از اين دو نفر يعني مراجع، معمولاً با مشكل رواني و عاطفي رو به روست، و ديگري، يعني مشاور، كه در حل مشكلات رواني مهارت دارد.
از طريق ايجاد رابطه خاص مشاوره اي، مشاور به مراجع كمك ميكند تا راه حلي براي مشكل خود بيابد.به نظر پاترسون، ارائه اطلاعات صرف، پند و اندرز دادن و تلقين افكار و عقايد به ديگران را هيچگاه نميتوان مشاوره دانست.به نظر او، رابطه حسنه بين مراجع و مشاور اثر روان درماني مهمي در روند مشاوره دارد؛ به طوريكه اگر مشاور نتواند چنين رابطه مطلوبي را ايجاد كند، مشكل مراجع در حد مطلوبي حل نخواهد شد.[۳] migna.ir
آرياكل (۱۹۶۱ و ۱۹۷۷)مشاوره را جرياني اختصاصي و انحصاري بين دو نفر ميداند كه در آن مراجع با كمك مشاور، به بررسي و تجزيه و تحليل مشكل خود اقدام ميكند و از موارد ناشناخته آگاه ميشود؛ عوامل ناخواسته و مزاحم را تغيير داده و زندگي بهتر و مطلوب تري را براي خويش فراهم ميكند. دينك ماير (۱۹۶۸ و ۱۹۷۲)، كه از پيروان روان شناسي فردي است، مشاوره را ايجائد رابطه حسنه بين دو نفر(يعني مشاور و مراجع) تلقي ميكند كه از طريق اين رابطه، مشاور به مراجع ياري ميدهد تا نحوه ارتباط با ديگران را فراگيرد، نيازهايش را به طور معقول و مقبولي برآورده سازد، احساساتش را بشناسد، اطلاعاتي درباره نكات قوت و ضعف خويش به دست آورد و با تعيين و شناخت اهداف آينده، شيوه هاي وصول به آنها را بياموزد.[۴] مشاوره به تغيير ادراكات، اعتقادات، نگرش ها، رفتارها و نهايتاً تغيير شيوه زندگي منجر ميشود.[۵]
به عقيده پپينسكي (۱۹۵۴)، در مشاوره به بررسي و درمان مشكلات رواني نسبتاً سطحي مبادرت ميشود.اين مشكلات علل جسماني ندارند و صرفاً بر اثر عوامل محيطي حاصل شده اند.[۶]
رابينسون (۱۹۵۰)، مشاوره را كمك به افراد عادي براي كسب سازش بهتر با خود و ديگران، افزايش بلوغ عاطفي، استقلال و قبول مسئوليت ميداند.[۷]
از نظر استفلر و هاچ ،(۱۹۵۸ و ۱۹۷۲)، مشاوره، رابطه ياري دهندهٔ تخصي بين مراجع و مشاور است كه به شناخت بيشتر مراجع از خصوصيات خويشتن و تصميم گيري معقول و مناسب در زندگي منجر ميشود.مشاركت در چنين رابطه اي، اعم از فردي يا گروهي، باعث ميشود كه فرد به خودكاوي و خودشناسي بيشترو بهتري بپردازد و شيوه اي را در زندگي اش برگزيند كه با رغبتها، استعدادها و امكانات وي هماهنگ باشد.[۸]
اسميت(۱۹۵۵)، مشاوره را جريان ياري دهنده اي تعريف ميكند كه به وسيله آن، به مراجع اصول و شيوه هاي مربوط به انتخاب، طرح ريزي و ادامه يك زندگي معقول و موفقيت آميز، آموخته ميشود.از طريق مشاوره، مراجع ميآموزد كه چگونه يك زندگي سالم و سازنده را طرح ريزي نموده و ادامه دهد و از مهارتهاي حل مسئله، برقراري ارتباط و تفكر مثبت در عمل بهره برد.[۹]
به عقيده هنكي و ناي، مشاوره جريان ياري دهنده يكتايي است كه در آن، پس از طرح مشكل، با كمك مشاور كه فردي آشنا به امور رواني است به حل مشكل تشويق و راهنمايي ميشود.مشاوره از اين نظر يكتاست كه مشكل هر مراجع مخصوص به خود اوست و مشاور نميتواند از قبل مشخص سازد كه مراجع چه نوع مشكلي را در جلسهٔ مشاوره مطرح خواهد كرد.
مشاوره همچنين قابل پيش بيني است، زيرا مشكلات مراجعان به ظاهر مشابه است و همگي احساس نگراني ميكنند، سرگردان هستند، دلهره دارند و نظام زندگيشان-يا دست كم بخش مهمي از نظام زندگيشان-به هم ريخته است.در عين حال، هريك از موارد مشابه، در مراجعان متعدد مصاديق رفتاري متفاوتي دارد.[۱۰]
به طور كلي، مشاوره تعاملي بين مشاور و مراجع است كه به آن وسيله به مراجع كمك ميشود تا پس از شناخت خويش تصميمات معقول و مقبولي اتخاذ كند. به بيان ديگر، مشاوره جريان بررسي مشكلات و مسائلي است كه مراجع با آنها مواجه است و علاقمند يا نيازمند به طرح آنها ميباشد.مراجع از طريف بحث و گفتگو درباره مشكلش با مشاور در جريان رابطهٔ مشاوره اي توأم با درك و تفاهم، به خودشناسي و كشف راه حلي موفق ميگردد وسرانجام تصميم معقول و مناسبي اتخاذ ميكند.[۱۱]
مشاوره و مراجعه مشاوره گيرندگان به مشاور و ديدار با او به صورت فردي و خصوصي يا گروهي انجام ميگيرد كه هريك بسته به احساس، درخواست و مشكل مراجع يا مراجعان محاسن و معايبي دارند.[۱۲]
طيبه زنديپور در كتاب درسي برنامهريزي تحصيلي و شغلي، رازداري، مسئوليت پذيري و احترام به آزادي و حق انتخاب را از اصول مهم و بنياني كار مشاوران ميشمرد.[۱۳]
شاخصهاي اصلي مشاوره
چيزي كه اين دو شيوه را از يكديگر متفاوت ميكند از يك طرف عمق و گستردگي موضوع و هدف و از طرف ديگر زمان است.
مشاوره هميشه بر روي موضوعي مشخص متمركز ميشود (مثلا: «يك ترم بيشتر به امتحانات پاياني نمانده و من اصلا نميتوانم خودم را متمركز كنم») و با هدف «پيشگيري» و يا «مشكل گشايي» صورت ميگيرد.
در اين راه شكافتن موضوع مشخص از زاويههاي واقعيبودن، تشريح چرايي مشكل و راهيابي و مشكلگشايي اساس مشاوره را تشكيل ميدهند. در كار مشاوره اختلالات رواني موضوع كار نيستند و رفع بيماري نيز ابتدا به ساكن هدف نيست؛ ولي ممكن است در طول مشاوره به اين رسيد كه دليل سختجان شدن مشكلاتي كه فرد به خاطر آنها به مشاور مراجعه كردهاست وجود اختلال رواني است كه در آن صورت بخاطر عمق و گستردگي مشكل بايد راه رواندرماني را در پيش گرفت.
بنابراين مشاوره تنها براي موضوعاتي مناسب است كه اختلال و بيماري محسوب نميشوند و فرد مراجعهكننده اساسا با برخورداري از توان رواني و پتانسيل مناسب در كنار برقرار بودن روابط كاري و خانوادگي و اجتماعي مناسب امكان تاثير گذاشتن بر موضوعات را با استفاده از مشاوره دارد. يعني ميتواند راههاي مناسبي را كه در جريان مشاوره حول يك موضوع كاملا مشخص با آنها آشنا ميشود، بوضوح دريابد، به آنها تكيه كند و به تنهايي اين راهها را در زندگي روزمره خود بكار ببندد.
مراجعه به مشاور روانشناس فقط براي گروهي خاص از افراد نيست بلكه هر كسي ميتواند در هر موقعيتي احتياج به مشاور پيدا كند، بخصوص زماني كه بخواهد جوانب مختلف تصميم و حركت زندگي خود را بهتر ببيند. بطور كلي عرصههايي را كه يك فرد در زندگي با آنها روبرو است ميتوان در غالب تصوير زير نشان داد.
موضوعاتي كه در چهارچوب اين عرصهها مطرح ميشوند بيشمارند و عمق و گستردگي موضوع و هدف نيز از فردي تا فرد ديگر متفاوت است، حتي در يك عرصه و براي مثال در عرصه «رابطه فرد با خود و با محيط و افراد». در عمل هيچيك از اين عرصهها از يكديگر مستقل نيستند و نميتوان تاثير يك مشكل را در يكي از اين عرصهها تنها و تنها در همان عرصه ديد ولي عمق و گستردگي تاثيرات هر مشكل در يك عرصه تعيينكننده است كه عرصههاي ديگر تا چه حد از آن تاثير بپذيرند.
در مورد رواندرماني معمولا به دليل عمق و گستردگي موضوعات همه يا اكثر اين عرصهها در فرد مراجعهكننده به نحوي دچار اختلال شدهاند. در حاليكه در مشاوره تنها يك و يا چند موضوع از يك عرصه خاص موضوع مشاوره قرار ميگيرد (براي مثال در يكي از اين زمينهها: «مشكلات خانوادهگي»، «مشكلات شغلي»، «مشكلات تمركز حواس»، «مشكلات از دستدادن افراد نزديك و غمگساري»، «مشكلات زندگي با شريك زندگي»، «بحرانهاي زندگي و رشد و هويت»، «مشكلات طلاق و جدايي»، «مشكلات غريبي و غربت»، «مشكلات انزوا و تنهايي»، «مشكلات بيكاري»، «مشكلات تصميمگيري»، «انتخاب دوست و همسر»، «مشكلات تربيت فرزندان»، «مشكلات درس و مدرسه»، «مشكلات با افراد خانواده» و غيره).
اين موضوعات بطور معمول در رواندرماني هم مطرح هستند ولي شاخص اصلي در كار مشاوره در اين است كه فرد مراجعهكننده اساسا سرسختي رواني و پتانسيل مناسبي براي تغيير، امكان بهرهگيري فعال و بكارگيري راه عملها را بصورت متكي به خود دارد و همچنين با يك و يا حداكثر دو موضوع مشخص (بصورت استتار شده) به مشاور مراجعه ميكند. از اين روي در مشاوره تمركز كار بر روي موضوع مشخصي است كه مراجعهكننده با خود آورده و تمركز بر اين موضوع بدون نياز به بررسي و كار بر روي عرصههاي ديگر زندگي فرد شدني است.
در كنار اين مشخصه اساسي، بايد به معيار زمان، يعني طول و تعداد جلسات اشاره كرد. مشاوره ميتواند فقط در يك جلسه به نتيجه بنشيند و يا بنابر پيچيدهبودن موضوع, لازم باشد براي آن تعداد زيادتري جلسه اختصاص داد. ولي به هر حال تعداد جلسات مشاوره بسيار محدودتر از تعداد جلسات رواندرماني است. همچنين جلسات مشاوره ميتوانند از همان ابتدا نه بصورت هفتگي و منظم، بلكه با فواصل طولانيتر و يا نزديكتر برنامهريزي شوند (و اين موضوع در مقايسه با رواندرماني كه حتما بايد بصورت هفتگي (يك الي دو جلسه در طي هفته) و منظم برگزار شود متفاوت است)
شيوههاي مشاوره در روانشناسي
همانطور كه بارها اشاره كردم مشاوره يك علم است. داراي الگوها، متدها و شيوههاي آزمايش شده علمي است و اساس و معيارهايي دارد كه ميتوان آنها را آموخت، تجربه كرد و به ديگري نيز ياد داد. وقتي از الگوها، متدها و شيوههاي آزمايش شده علمي صحبت ميكنيم كاملا مشخص است كه نه تنها مشاوره يك تخصص آكادميكي است، بلكه اجراي آن تنها توسط متخصص دورهديده در اين رشته و داراي پروانه كار ممكن است.
بنابراين در كار مشاوره نيز از شيوهها و تكنيكهايي استفاده ميشود كه از دل رواندرماني بيرون آمدهاند مانند، روانكاوي، رواندرماني عمقينگر، رفتاردرماني، رواندرماني شناختي، درماني گشتالت، رواندرماني سيستمي و غيره.
در كار مشاوره اين شيوهها، الگوها و متدها تنها با خواست روشنگري يا تقويت يك بخش مشخص از شخصيت فرد (شامل «سازمان دريافتهاي حسي فرد از محيط»، «سيستم سنجش و ارزشگذاري» ، «معيارها و اعتقادات»، «نحوه تاثيرگذاري و تاثير پذيري متقابل» و «شيوه پاسخگويي فرد به مشكلات») بكار گرفته ميشوند و اساسا با باورهاي نادرستي كه تحت عنوان «تغيير كلي انسان» توسط برخي از افراد بيصلاحيت ترغيب ميشوند فرق دارند. يعني از اين متدها هيچ وقت نميتوان براي عملي كردن وعدههاي دروغين، مانند اينكه «انسان اساسا انسان خوشبختي خواهد شد» و يا «به رستگاري خواهد رسيد»، استفاده كرد.
خدمات رواندرماني در سيستم بهداري آلمان از سال ۱۹۹۹ جزء خدماتي است كه بيمههاي درماني بر عهده ميگيرند و مراجعهكننده براي رواندرماني هزينه شخصي نميپردازد. اين موضوع در مورد مشاوره به اين صورت نيست و هزينه مشاوره همواره به عهده شخص مراجعهكننده است. بيمههاي درماني بر طبق قانون موظف به پرداخت هزينه درمان بيماري هستند ولي چون در موارد مشاوره موضوع درمان بيماري نيست هيچ بيمهاي هزينه مشاوره را برعهده نميگيرد.
در خاتمه بايد افزود كه مشاوره تنها براي افرادي كه داراي مشكل يا بيماري هستند ، نيست
برچسب: انواع مشاوره، اهداف مشاوره، فوايد مشاوره، مشاوره تلفني تهران، مشاوره خانواده با بهترين مشاور خانواده، ،